هنوز سال مادرم نشده حالا خواهرم سرطان سینه گرفته ،،بدبیاری پشت سرهم ،، مادرم ده سال زمین گیر بود یهو تو سن ٤٦ سالگی سکته مغزی کرد و زمینگیر شد تا سال پیش که فوت کرد ،، حالا تنها خواهرم اینطوری شده ، هفته پیش شیمی درمانی هاش شروع شده و ........ اینا به کنار میتر سم بعد از کلی درمان یوقت خدای نکرده چند سال دیگه عود کنه ،، منم تو این غربت لعنتی دستم به هیچ جا بند نیست جز تلفن!!البته میخوام برم یه مدت پیشش اما کل دوره اش رو نمیتونم خیلی دلم گرفته خیلی ..... همش فکرای بد میاد تو سرم ،،خدایا حکمتت رو شکر من که سر درنمیارم هرچی ظالمه سالمه هرچی مظلومه گرفتار درد و بدبختی ،،،، خستم
زیاد رو ادم ها حساب باز نکن....یه روز با امضای خودت حسابت رو خالی میکنن...!