2733
2739
فردی که دورو است از شخصیت ناسالمی برخوردار است و عزت نفس (احساس ارزشمندی) ضعیفی از خود دارد و در نتیجه اعتماد به نفس او پائین است به استعدادهای بالقوه و بالفعل، کرامت ها و فضیلت هایی که خداوند به او ارزانی داشته توجه ندارد بنابراین احساس فقر (مادی و روحی)، ‌می کند به همین خاطر از ترفند دورویی و... استفاده می کند تا جلب توجه بیشتری کند. بیشتر مقبولیت اجتماعی داشته باشد، و در سایه آن به منافع مورد دلخواه خودش برسد به همین خاطر است که در روایت داریم نفاق انسان ناشی از ذلت و کمبود شخصیتی است که فرد در خود احساس می کند پس در درمان نیز باید به این امور دقت داشت و با تقویت این ابعاد به او کمک کرد هر چهره و زبانی که فرد دو رو از خود نشان می دهد رو و هر زبان در این بیماران در خصلتی زشت و ناپسند ریشه دارد زبان بدگو ریشه در دشمنی و کینه و حسد دارد وزبان تملق و ستایش، ریشه در طمع و ترس دارد این دو حالت و دو زبان متضاد سبب پیدایش نفاق و رشد آن در وجود شخص می شود.

راه های درمان: الف: بیان آثار ناخوشایند این صفت:

1. سلب اعتمادبرای فرد دورو تبیین داریم که او با این صفتش از چشم دیگران می افتد و کسی به او اعتماد پیدا نمی کند چون همیشه احساس می کنند او با آنها صادق نیست.
2. تنفر]:افراد جامعه نسبت به کسی که ظاهر و باطنش یکی نیست احساس تنفر دارند و با او دوست نمی شوند و حتی او را از خود طرد می کنند.
3. عذاب اخرویدر روایت ها این افراد را بدترین افراد شمرده اند و بیان شده که این افراد با دو زبان از آتش محشور می شوند.
4. عدم آسایش روحی چون افراد دورو بخاطر ترس، طمع، حسد، و ... از آرامش روحی برخوردار نیستند و با خود در تعارض هستند.

ب: بیان آثار خوشایند صداقت و یک رویی:

1. اعتماد دیگران به او جلب می شود و امین دیگران می شود. 2. از حمایت دیگران حتی در غیابش برخوردار است. 2. محبوب خدا واقع می شود. 3. آرامش روحی خوبی در سایه این صفت پیدا می کند چون حالت تعارضی (بخاطر دو زبان)ندارند.

ج: تقویت بینش و باورهای دینی:

فردی که باورهایش ضعیف است به داشته های دیگران طمع دارد به دست دیگران در نیازها نگاه می کند بخاطر اینکه دیگری چیزی دارد نسبت به او احساس حسادت می کند و یا بخاطر از دست دادن امور مادی همیشه در ترس است اما کسی که به خداوند حکیم، قادر، توانا، عالم، مهربان تر از مادر، و... اعتماد و اعتقاد دارد هیچ گاه احساس ترس نمی کند و از او خواسته هایش را طلب می کند.
شیوه های برخورد با او: شیوة برخورد با این افراد باید بسیار حساس باشد. 1. به صورت مستقیم به او توصیه نکنید. 2. جملات و پندهای خود را در قالب غیر امری بیان دارید. 3. در جمع و حضور دیگران در مورد صفتش با او حرفی نزنید. 4. با بیان صمیمی و دوستانه با او سخن بگوئید. 5. در یک برخورد و جلسه بیش از یک نکته به او نگوئید چون از صفت به تدریج در او ریشه دوانده و باید به تدریج و گذشت زمان اصلاح شود. 6. به او کتب اخلاقی بدهید و یا نوار سخنرانی و موعظه در این زمینه برایش تهیه کنید. (به شکل غیر مستقیم) به او هدیه دهید. 7. الگوهای دورو را از او دور کنید و در عوض او را با الگوهای صادق آشنا سازید. 8. با سخنان تدریجی و معاشرت های کوتاه مدت باورهای دینی را در او تقویت سازید....

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد ، وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی ؟ جواب می داد : یک ساعت بیش تر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم ، برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم . یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید .

مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگردها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود . یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود .

مرد هر زمان نمی توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آن ها می خواهند تحویل دهد ، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست . یک روز فهمید مشتریانش بسیار کم تر شده اند . مرد نشسته بود . دستی به موهای بلند و کم پشتش می کشید . سیگاری آتش زد و به فکر فرو رفت . باید کاری می کرد . باید خودش را اصلاح می کرد . ناگهان فکری به ذهنش رسید . او می توانست بازیگر باشد :
از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سر کارش حاضر می شد ، کلاس هایش را مرتب تشکیل می داد و همه ی سفارشات مشتریانش را قبول می کرد .
او هر روز دو ساعت سر کار چرت می زد . وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می رفت ، دست هایش را به هم می مالید و با اعتماد به نفس بالا می گفت : خوب بچه ها درس جلسه ی قبل را مرور می کنیم . سفارش های مشتریانش را قبول می کرد اما زمان تحویل بهانه های مختلفی می آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد . تا حالا چند بار مادرش مرده بود ، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود و ده ها بار به خواستگاری رفته بود .
حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده ، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد کلاسش منظم شده و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند .
اما او دیگر با خودش � صادق � نیست . او الان یک بازیگر است .

2731
آیا تا به حال با کسی در دوستان یا آشنایان برخوردید که در باطن حرفی را بزند اما در ظاهر چیز دیگری بگوید؟
مثلا از شما متنفر باشد و در ظاهر با شما به گرمی سلام و علیک کند؟
آیا شما به عنوان انسان آزاده از این افراد بیزار نیستید؟
همه ی ما انسان هستیم چه دیندار باشیم چه بی دین اما این را می دانیم که نفاق و منافق به چه اندازه مایه ی تنفر است.

? یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ ?
?می?گویند آنچه را که در دلهایشان نیست ? (آل عمران 167)


افراد منافق از نشانه هایی که دارند خود را نشان می دهند هرچقدر هم که زیرک باشند:

•به آنچه که از آن به حق می گفتند اما بر خلاف آن عمل می کنند
•در حرف هایشان سوگند دروغ یاد می کنند
•خودشان را بالاتر از افراد دیگر می دانند
•دیگران را به تمسخر می گیرند
علاوه بر صفات آشکار که در بالا ذکر شد برخی صفات ناپسندیده و زشت دیگری هم دارند:
اینگونه افراد ظاهری بسیار آراسته و زیبا دارند و وقتی کسی با آن ها حرفمیزند حرف های دروغش را بدلیل چرب زبانی فرد منافق و ظاهرش باور می کند.
افراد را ذلیل و خوار تصور می کنند و خود را بزرگ می پندارند.
این افراد همگان را از کار های نیک باز می دارند و به منکر سوق می دهند واگر از آن ها دلیل را بپرسید احتمال دارد بگویند من در راه اسلام امر بهمعروف و نهی از منکر کرده ام.
این افراد خود گناه کار هستند.
به هیچ وجه حاضر به کمک به محرومان نیستند و دیگران را به آن دعوت می کنندبرای مثال می گویند فلان امام معصوم گفته است اگر به این ها کمک نکنید کمکم جامعه نجات پیدا می کند و یا اگر به این ها کمک کنید گناه انجام دادیدو حتی به آنان افتراح می بندند و می گویند اگر به فلان محروم کمک کنید درگناه آنان که ناشی از فقر است کمک کرده اید. در حالی که این حرف ها با کمیفکر کردن کاملا خنده دار و کمی ناراحت کننده هستند و جای تاسف دارد.
آن ها خدا را فراموش می کنند و آثار این فراموشی در زندگی آنان کاملا دیده می شود.

به نظرم به جای اینکه در مورد بدی ها بحث کنیم بیایم در مورد فضیلت ها حرف بزنیم مثلا به جای دورویی صحبت از صداقت بکنیم و اینکه چی کار کنیم این فضیلت رو تو خودمون تقویت کنیم نه اینکه منفی ها رو یاد اوری کنیم اصلا به نظرم نباید منفی ها رو دید چه برسه به اینکه در موردش حرف زد نفس فکر کردن به اینکه افراد دورو پیش ما هیتن و کیا هیتن و چی کار میکنند خودمونو از جنبه مثبتش دور میکنه
گاهی باید در مشکلات سکوت کرد، شاید خداحرفی برای گفتن داشته باشد
2738
لطفا از آدمهای دورو و دورویی های خودتون حرف بزنید
من خودم اغلب مجبورم دروغکی بگم حالم خوبه
که دیگران ناراحت نشن اما این دورویی نیست که کسی رو آزار بده اما تو بلند مدت باعث شده به یه آدم تعارفی تبدیل بشم
وای نیلو جون بیایم از دورویی های مردم اینجا حرف بزنیم اینکه میشه غیبت چرا باید از بدی ها اصلا حرف زد شاید واسه همینه که این تاپیک مورد استقبال قرار نگرفت
گاهی باید در مشکلات سکوت کرد، شاید خداحرفی برای گفتن داشته باشد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز