امشب رفتیم خونه مامان شوشو ،دایی شوشو هم با زنشو بچش اومدن اونجا موقه ای که میخواستن برن زنش بخترمو گرفت بغل دخترم آروم زد تو صورتش. یهو دیدم این خانوم یه سیلی زد تو گوش بچم،داشتم سکته میکردم ولی به خاطر دایی شوشو سکوت کردم آخه داییش مشکل قلبی داره ،وقتی رفتن دیگه نتونستم تحمل کنم زدمزیر گریه و گفتم بی خود کرده بچمو زده مگه اون خانم کیه که رو بچه من دست بلند کنه هیچ کس حق نداره بچه منو بزنه یا حتی بهش اخم کنه ،بعدم از عصبانىت تو حیاط نفسم گرفت نزدیک بود بمیرم حالا شوشو میگه نباید دادو بیداد میکردی البته اینم بگم که مامان شوشو چند باری بچمو دعوا کرده بود میخواستم یه جوری به اونم بفهمونم
دوستان عزیز این چه راه کارهای خاله زنکی هستش که میدی به این خانم اخه زنی که اینقدر عقلش کمه که تو صورت یک بچه میزنه یعنی درکش همون قدره شما نارحتیتون نشون دادید کافیه در مواجهه شدن با این خانم دیگه نگذارید بچه به ایشون نزدیک بشه خود شحص متوجه میشه هر چند مغزش خیلی توانایی درک نداره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم با مامان ترنم موافقم اون شعورش در همین حد هست دفعه دیگه بچه رو بهش نده ولی زنگم نزن بهش مخصوصا که شوهرت حتی موافق نبود که ناراحتیتو جلوی خانواده اش نشون بدی
صبر چیز خوبیه که مادرای امروز اصلا ندارن دوست خوبم دفعه دیگر پیش اومد خواشت بچه رو بغل کنه مودبانه اجازه نده بگو نه یک موقعه اذیتتون میکنه شما هم طاقتتونکمه ناراحت میشید این از 100 زنگ جنگ بهتره
فقط صبر داشته باش
عزیزم ادم ناراحت میشه واقعا اما بیشتر برای اون زن ناراحت میشم که طفلک بزرگ شده اما عقلش از فاطیما کوچولو هم کمتره
نه بابا زنگ زدن نداره اون نفهمه، تو که می فهمی فقط دیدیش باهاش سرد برخورد کن و دیگه هم بچت بهش نده واقعا آدم ناراحت میشه، حق داری
یکی از فامیلای شوهر منم خیلی نفهمه، وقتی من هنوز باردار بودم می گفت آره دیگه بچه شما دنیا بیاد بچه ما همش میزنش باورکن 10 بار این حرف زد ولی من اصلا محلش نذاشتم، شعور ندارن دیگه
خداوندا! تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه زجری میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!
ممنون دوستای گلم چشم همین کارو میکنم از این به بعد رفتارم باهاش سرسنگین میشه به خدا خیلی عصبی ام سرم درد میکنه نمیتونم فراموشش کنم مطمئنم مادر شوهرم بهش میگه