اصلا نمیشه باهاش حرف زد
من باردارم و اصلا ملاحظه حالم رو نمیکنه
هر حرفی میزنم میگه رو مخم هستی..... دیگه امشب بهم تو اوج عصبانیت و دعوا گفت زبونت زیادی کار میکنه خفه اش کن
نمیدونین چه حالی دارم
چقدراحساس تنهایی و بی همزبونی میکنم ..... قشنگ بهم میگه حرف نزن بزار سکوت باشه میگه رو مخمی..... خداروشکر یه پسر ۴ ساله دارم وقتم رو با اون میگذرونم وگرنه دق میکردم از تنهایی
از چیزی ناراحت بوده شاید فشار عصبی روشه شاید
یه مدت محلش نذاری خودش به دست و پات میوفته این قانون طبیعته
حامله اي بخاطرهمين ريختي بهم دهن ب دهنش نذار خودت اذيت ميشي
بیاین همگی در برابر شوهرامون مثل راسو باشیم خودمون درگیر بحث باهاشون نکنیم بچسیم و بریم...🙂
درکش میکنم,خدا بهش صبر بده.
اونم حتما تحت فشار زندگی و مشکلات آستانه تحملش اومده پایین,شما باهاش راه بیا ی مقدار.
انشاالله ک با صبوری شما بهتر میشه
به خودت فشار نیار رو بچت تاثیر میزاره خدایی نکرد
منم تو بارداری همین مشکل رو داشتم و سرم داد میزد،ولی تحمل کردم به خدا واگذارش کردم
اره والا من الان به توجه بیشتر نیاز دارم این کم محبت تر و. سرد تر شده
میدونین از کجا شروع شد.... دیروز پسرم رو از مهد اوردیم خسته بود وفقط نق میزد و گریه من هی نازش رو کشیدم هی قربون صدقه اش رفتم اونم حرص میخورد که انقدرناز این بچه رو نکش انقدر لی لی به لالاش نزار
ولی همه اینا رو با داد و دعوا میگفت
منم عصبی شدم با داد گفتم مثل تو باشم که همش موبایل دستته ..... این شد که گفت حرفات رو مخمه
ساکت باش ....
تو رو خدا جوابم رو بدید باهام حرف بزنید من ایزان زندگی نمیکنم و خیلی اینجا تنهام شوهرم هم که اینطوره
