نگران نباش
منم ترس ناگهانی داشتم ...
1 بار خونه پدرم بودم که پدرم و همسایشون دعوا کردن با هم و من زیر سرم بودم ( به خاطر افت فشار زیاد ) و با اون شیکم دویدم به سمت راه پله ها ..(رگم پاره شد)
1 بار هم مامورا ریخته بودن داشتن دیشها را جمع میکردن و اومدن در خونه را زدن و من در را باز نکردم با لگد میکوبیدن به در ..........
1بار هم خبر تصادف خواهرمو دادن ...
خدا روشکر دخترم سالم و سلامت هست