تو رو خدا راهنماییم کنید

آدم یه حرفهایی می شنوه که شاخ در میاره

لابد شوهرت برادر کوچیکه است و روش نمی شه به داداشش بگه نه

من نظرم اینه که هی برای شوهرت خرج تراشی کنی که وقتی اونها یه همچین سفارشاتی دادن شوهرت بگه پول ندارم . آخه مگه شوهر تو مأمور خرید داداششه ؟؟ واقعاً بعضی ها خیلی رو دارند

به این می گن زرنگ بازی. باید شوهرتو روشن کنی.

کلاً جاری موجود حسودیه. یک بار یکی از بچه ها راههای مقابله با جاری رو تاپیک زده بود که کلی حال کردیم اونجا. به هر حال تا بوده همین بوده. جاری من هم اوایل خیلی باهام کل کل می کرد. ولی الان دیگه می بینه که نمی تونه به من برسه. به خاطر همین سیاست رفاقت رو به جای حسادت پیشی گرفته. تو هم یه خورده لجش رو در بیار وقتی دید دیگه جلوت کم آورده خودش عقب نشینی می کنه

آواز جان به نظر من این راه مقابله با مثل جاری , باعث میشه همسرتون قربانی بشه.

بهتره برای مساله یک راه حل ریشه ای پیدا کنید. خرج کردن پول همسرتون به بهانه ی اینکه جاریتون نتونه مثل شما بگرده , فقط باعث میشه که اولا اعصباتون رو روی این بازی بذارید , ثانیا باعث میشه که تمام پول های زندگیتون خرج این بازی بشه و این وسط جاری شما در حال پول جمع کردن برای روز مبادا و شما در حال پول خرج کردن برای از رو بردن جاری هستید.

بهتره به نظر من این کار با درایت و تفاهم و صحبت با همسرتون حل بشه.

بهشون بگید که باید پول هاتون رو برای روز مبادا جمع کنید. مثلا می تونید یک هدف برای همسرتون بیارید که مثلا باید در عرض یک سال فلان قدر پول جمع کنیم که ماشین بخریم. و پول هایی که جمع میشه رو شما نگهداری کنید تا همسرتون نتونه ازشون استفاده کنه.

در مقابل ساده بگردید چون مطمئن باشید جاری شما خواهان این هست که با شما نبرد کنه , در حالیکه با دیدن سادگی شما متوجه میشه که شما اون رو در اون حدی نمی دونید که که بخواید به خاطرش لباس فلان قیمت بخرید.

امیدوارم موفق باشی عزیزم.

خواهر شوهرای من هم مثل برادر شوهر شما.خدا ازشون نگذره.دوران عقد متوجه شدم که چپ و راست به همسرم سفارش خرید میدن و بعدشم انگار که نه انگار که نه انگار...همسرم از خواهراش کوچکتره اونام توی دوران مجردیش حسابی تیغش زدن.با اینکه خودشون هم شاغل بودن و از نظر مالی هیچی کم و کسر نداشتن به بهونه اینکه اونا شهرستان هستن سفارش میدادن که فلان چیز رو برامون از تهران بخر هیچ حرفی هم از پول نمیزدن و به روی مبارکشون هم نمی اوردن شوهر ساده منم که اون موقع مجرد بود از مخارج زندگی متاهلی که خبر نداشت بنده خدا از روی محبت واسشون انجام میداد.خودش بهم گفت که گفتن فلان چیز رو بخر بریم باهم بخریم.یکی دوبار که تکرار شد ازش پرسیدم پولشم میدن یا نه که فهمیدم بلهههه از پول خبری نیست و اونا خودشون میذارن به حساب هدیه.داشتم منفجر میشدم دیگه نذاشتم براشون خرید کنه(یعنی تا زمانیکه پول رو به حساب نمیریختن خرید نمیکردیم براشون)بعد یکی دوبار دیدن فایده نداره دستشون رو شده مفت خوری هم تعطیله دیگه سفارش و بهونه نداشتن همشم به شوهرم پیش خودم تیکه مینداختن که خسیس و این حرفا ...بعضی وقتا شوهرم میگه اون پولایی که واسه اونا خرج کردم اگه پس انداز کرده بودم الان خونه خریده بودیم.جالب اینجاس که یه دفعه شدیدا پول لازم بودیم به هر کدوم از خواهراش که رو انداخت 2 میلیون بهمون واسه یه هفته قرض ندادن(با اینکه وضعشون خوبه و خودشون حقوق دارن)مردم اینجورین والا