2703
2553
عنوان

اسم دخترونه در قرآن

| مشاهده متن کامل بحث + 277266 بازدید | 75 پست
ملوس جون کسی نگفت اسم بچتونو بذارین زقوم!!!
اسمهای نیک رو دارن میگن...وگرنه فرعون و هامان هم در قرآن هست اما کسی اسم بچشو میذاره فرعون؟؟؟

* بر برگ برگ دفتــــر عمــــرم نوشتــــه ام .....
نابرده رنج، گــــنج به من داده است حسیــــن(ع) *
قشنگاش :
یاسینا / نسیما / ستیلا / ملیسا / مهدا / مهدیا / نورا / مریسا / سوده / ملاحت / مهلا / محیا / دینا / رامیا / سارا / سالومه / سبا / صبا / سدنا / سلاله / سلما / سوفیا / صوفیا / راحیل / الینا / اسرا / ادنا / اسما / نادیا / نادیه / نجلا / یسرا / شمیم / شیما / آیه / شکرانه / حسنا / آتنا / آمنا / ادنا / اطرا / حِسانه/ طهورا

ملیسا (عربی) 1- زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ 2- ماه صَفر؛ 3- ماهی بین آخر گرما و زمستان.
مهدا (عربی) اول شب، پاسی از شب، آرامش شب.
مهدیا (مهدی = هدایت شده + ا (اسم ساز))، دختر هدایت شده.
نوریا /nuriyā (عربی ـ فارسی) (نوری + الف (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نور (نوری)، مربوط به نور (نوری)؛ 2- روشن و درخشان؛ 3- (به مجاز) زیبارو.
نورا /nurā/ (نور+ ا (پسوند نسبت)) 1- نورانی، درخشان؛ 2- (به مجاز) زیبا.
مریسا (عربی ـ فارسی) (مَریس + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مَریس، ع مَریس.
مشکات (عربی) 1- از واژه‌های قرآنی؛ 2- (در قدیم) چراغدان؛ 3- ظرف بلورین که در آن چراغ می‌افروختند و نور از آن به هر سو منعکس می شد و فضای زیادی را روشن می‌کرد؛ 4- (در عرفان) مراد از مشکات نفس است در مرتبه‌ی بالملکه و یا عقل بالمستفاد.
ملاحت (عربی) 1- حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی می‌نماید، نمکین بودن، با نمک بودن؛ 2- خوشایند بودن، دوست داشتنی بودن.
ابتسام
مهلا (عربی) (اسم صوت) آهسته! بی شتاب!.
مهیلا (عربی) 1- حرکت آهسته، روان؛ 2- از واژه های قرآنی (در سوره ی مزمّل).
محیا (عربی) حیات، زندگی.
دینا (اَعلام) نام خواهر یوسف(ع).
رامیا [رامی = نوعی گل؛ (در عربی) ثیل سیام + ی (پسوند نسبت)]، 1- منسوب به رامی (گل)؛ 2- (به مجاز) زیبا و با طراوت.
رجا (عربی) 1- (در قدیم) امیدوار بودن، امیدواری، امید؛ 2-(در عرفان) امیدواری سالک به لطف خدا.
روبیتا 1- مقلوب شده‌ی بیتارو، بی‌نظیر؛ 2- (به مجاز) زیباروی.
سارا (عبری) 1- خالص، بی‌آمیختگی؛ 2- (اَعلام) نام زن حضرت ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع).
ساره (عبری) (= سارا، سارای)؛ 1- امیره‌ی من؛ 2- (اَعلام) زوجه‌ی ابراهیم خلیل(ع) که به روایت تورات در 90 سالگی اسحاق را به دنیا آورد و در 127 سالگی درگذشت؛ 3- (در هندی) شاره یا نوعی لباس محلیِ زنان هند و پاکستان که به صورت پارچه‌ای سبک و بلند است و یک سر آن را به دور کمر می‌پیچند و سر دیگر آن را بر روی شانه یا سر می‌اندازند، پرده.
ساریه (عربی) 1- ابری که در شب آید؛ 2- (اَعلام) نام یکی از دختران امام موسی کاظم(ع).
سامیه (عربی) (مؤنث سامی)، (در قدیم) بلند. + ( سامی. 1-
سالومه (عبری) (اَعلام) زوجه‌ی زبدی و مادر یعقوب کبیر و یوحنای انجیلی
سبا (عربی) 1- (اَعلام) 1) (= سباء) سوره‌ی سی و چهارم از قرآن کریم؛ 2) نام شهر بلقیس؛ 3) مملکتی باستان در جنوب جزیره العرب در هزاره‌ی اول پیش از میلاد 2- (در عبری) انسان.
صبا (عربی) 1- نسیم ملایم و خنکی که در برخی نواحی از طرف شمال شرق می‌وزد در مقابلِ دَبور؛ 2- (شاعرانه) (به مجاز) پیام رسان میان عاشق و معشوق؛ 3- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) یکی از شعب بیست و چهارگانه موسیقی قدیم؛ 4- (در عرفان) نفحات رحمانی که از جهت مشرق روحانیت آید، نیز آنچه را که باعث بر خیر باشد، صبا گویند.
سبوحا (عربی ـ فارسی) [سبوح = پاک و منزه + ا (پسوند نسبت)]،1- منسوب به سبوح؛ 2- (به مجاز) پاک و منزه.
سِتیلا (عربی) (اَعلام) 1) نام دختر حضرت موسی کاظم(ع)؛ 2) نام حضرت مریم.
سدنا Sadena سدن + الف (اسم ساز)، خدمت کردن کعبه.
سادنا (عربی ـ فارسی) (سادن + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به سادن، سادن.
سلاله (عربی) 1- نسل؛ 2- (در قدیم) فرزند، نطفه.
سَلامه (عربی) (اَعلام) سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد ابن شهریار یا هرمزان و همسر امام حسین(ع).
سُعاد (عربی) (اَعلام) نام زن محبوبی در عرب، نام معشوقه‌ای در عرب.
سِلما Selma 1- نام درختی؛ 2- (در عربی) (مؤنث سِلم) صلح، آشتی، زنِ صلح طلب.
سِلوا (عربی) 1- (در گیاهی) گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده نعنا، مریم گلی؛ 2- هر چیز که تسلّی دهد؛ 3- انگبین، عسل.
سَمر (عربی) 1- (در قدیم) حکایت، افسانه، داستان؛ 2- (به مجاز) مشهور و گفتار و سخن.
سَمرا (عربی) زن گندمگون.
سما (عربی) (در قدیم) آسمان.
سنا (عربی) 1- (در قدیم) روشنایی؛ 2- (در گیاهی) گروهی از گیاهان درخچه‌ای یابوته‌ایِ گرمسیری و خودرو از خانواده گل ارغوان که برگچه و میوه‌ی آنها مصرف دارویی دارد.
سها (عربی) (اَعلام) (در نجوم) ستاره‌ی کم نوری در کنار ستاره‌ی عناق در صورت فلکی دُب اکبر که در قدیم قوّت چشم و دوربینی آن را با این ستاره امتحان می‌کردند.
سَمیحه (عربی) (مؤنث سمیح)، بزرگوار، عظیم.
سمیرا (عربی) 1- زن گندمگون، شمیرا. [سمیرا ترجمه‌ی مهین‌بانو است]؛ 2- (اَعلام) نام عمه‌ی شیرین است در اشعار نظامی.
سَمیره (عربی) (= سمیرا)، ( سمیرا. 1-
سمیعه (عربی) گوش شنوا.
سوده (عربی) 1- ساییده، ساییده شده؛ 2- (اَعلام) [قرن اول هجری] نام دختر زمعه ابن قیس ابن عبد شمس، از همسران پیامبر اسلام(ص)، بیوه‌ی یکی از مسلمانان نخستین به نام سکران.
سوره (عربی) هر یک از بخش‌های صد و چهارده‌گانه‌ی قرآن که خود شامل چند آیه است، سورت.
سوفیا (عربی) 1- (= صوفیه)، پیروان تصوف؛ 2- عاقل، خردمند؛ 3- (اَعلام) (= صوفیه) پایتخت بلغارستان.

راحیل (عبری) 1- در عبری گوسفند؛ 2- (اَعلام) همسر حضرت یعقوب(ع) و دختر لابان و مادر حضرت یوسف و بن‌یامین به روایت تورات.
رامیا [رامی = نوعی گل؛ (در عربی) ثیل سیام + ی (پسوند نسبت)]، 1- منسوب به رامی (گل)؛ 2- (به مجاز) زیبا و با طراوت.
آیه (عربی) 1- نشانه، نشان‌، معجزه، دلیل، حجت، برهان؛ 2- اعجوبه، عجیبه. + ن.ک. آیت.
آتنا 1- (عربی) از واژه‌های قرآنی در سوره بقره، آل‌عمران و کهف به معنای عطا کن به ما، ببخش به ما؛ 2- (اَعلام) (در یونان باستان) آتنا رب النوع یونانی مظهر اندیشه، هنرها، دانش‌ها و صنعت، دختر زئوس و الهه‌ای است که اسم خود را به شهر آتن داده.
آمنا 1- صورت دیگر آمنه؛ 2- امین شده؛ 3- زن ایمان آورنده.پ
اِسرا Esra (عربی) 1- به شب راه رفتن، در شب سیر کردن؛ 2- معراج پیامبر اسلام(ص)؛ 3- (اَعلام) نام هفدهمین سوره‌ی قرآن کریم دارای صد و یازده آیه.
اسما (عربی) 1- نام‌ها، اسامی؛ 2- معارف، حقایق؛ 3- (در تفسیر قرآن) و (در تصوف) به معنای معارف، حقایق و علوم آمده است؛ 3- (اَعلام) 1) نام همسر پیامبر اسلام(ص)؛ 2) نام دختر امام موسی کاظم(ع)؛ 3) نام همسر حضرت علی(ع).
الها (عربی) (مصدر باب افعال از لهوء) 1- شادی آوردن؛ 2-بسیار بخشش کردن؛ 3- به شنیدن آواز مشغول شدن.
اِلینا (عربی) (الی= نیکویی، نعمت + نا = ضمیر اول شخص جمع در عربی) نیکویی و نعمت برای ما.
انیسا (عربی ـ فارسی) (اَنیس + ا (پسوند نسبت))، منسوب به اَنیس؛ ( اَنیس.
هیفا (عربی) (مؤنث اهیف) زن کمر باریک (باریک میان).
هنیا (عربی) (اسم صوت) گوارا باد، نوش باد.
هنا (عربی) شادمانی و خوشبختی.
ادنا Adna (عربی، ادنی) 1- از واژه های قرآنی؛ 2- (در قدیم) کمترین، جزئی ترین؛ 3- پایین تر؛ 4- پایین ترین، نازل ترین.

اِسرا /esrā/ (عربی) 1- به شب راه رفتن، در شب سیر کردن؛ 2- معراج پیامبر اسلام(ص)؛ 3- (اَعلام) نام هفدهمین سوره‌ی قرآن کریم دارای صد و یازده آیه.
اَسما /asmā (عربی) 1- نام‌ها، اسامی؛ 2- معارف، حقایق؛ 3- (در تفسیر قرآن) و (در تصوف) به معنای معارف، حقایق و علوم آمده است؛ 3- (اَعلام) 1) نام همسر پیامبر اسلام(ص)؛ 2) نام دختر امام موسی کاظم(ع)؛ 3) نام همسر حضرت علی(ع).
اِطرا /etrā/ (عربی) (در قدیم) بسیار ستودن، مدح و ستایش فراوان، مبالغه کردن در مدح کسی، درود گفتن زیاد و زیاده‌روی در ستایش کسی
اِلها /elhā/ (عربی) (مصدر باب افعال از لهوء) 1- شادی آوردن؛ 2-بسیار بخشش کردن؛ 3- به شنیدن آواز مشغول شدن.
طهورا (عربی) 1- از واژه‌های قرآنی (و انزلنا من السماء ماء طهورا) به معنی پاک کننده، تطهیر کننده؛ 2- (به مجاز) پاک و پاکیزه.
نادیا (عربی) (اسم فاعل مؤنث از نادی) زن خوش آواز.
نادیه (عربی) (مؤنث نادی)، ندا دهنده، ندا کننده.
نجلا (عربی) (مؤنث انجل)، زن فراخ چشم، زنی که چشمانی وسیع و زیبا داشته باشد.
نجما (عربی ـ فارسی) (نجم = نام سوره ی پنجاه و سوم از قرآن کریم، ستاره + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نجم؛ 2- (به مجاز) زیبا و درخشان مثل ستاره.
نسیبا (عربی ـ فارسی) (نسیب = صاحب نَسَب، اصیل + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نسیب؛ 2- (به مجاز) صاحب اصل و نَسَب، اصیل، نژاده.
نسیما (عربی ـ فارسی) (نسیم + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نسیم، و نسیم.
نصرا (عربی ـ فارسی) (نصر + ا (پسوند نسبت و اسم ساز))، منسوب به نصر، نصر. 1- و 2-
نفیسا (عربی ـ فارسی) (نفیس + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نفیس، گران‌بها، قیمتی؛ 2- (در قدیم) ارجمند و گرامی.
نعیما (عربی ـ فارسی) (نعیم + ا (پسوند نسبت))، منسوب به نعیم، ن نعیم. 1- ،2- و3-
هنا (عربی) شادمانی و خوشبختی.
هنیا (عربی) (اسم صوت) گوارا باد، نوش باد.
هوریا [(هور = خورشید + ی (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)]، 1- منسوب به خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
هِیام /heyām/ (عربی) دوست داشتن، ویژگی یا حالت کسی که از فرط عشق و غیرعشق شوریده است و نمی‌داند به کجا میرود.
زینا (عبری) نام دختر نوح نبی (ع).
حانا 1- (در عربی) مشتاق و آرزومند؛ 2- (در هندی) (= حانا اقطی) نام درختی است که میوه ی آن بِل (= نارهندی) است و مصرف دارویی دارد.
حانیه (عربی) مهربان، دلسوز.
حدیثا (عربی) (حدیث + الف اسم ساز) 1- نو، جدید، تازه؛ 2- خبر.
حِسانه /hesāne/ (عربی) 1- زن بسیار نیکو؛ 2- (اَعلام) از صحابیات و از دوستان نزدیک حضرت خدیجه کبری (س) است.
حَسْنا hasnā (عربی) 1- (= حَسناء)، زیبا، زن زیبا؛ 2- (در اعلام) نام شاعره برمکی.
حُسنا Hosna (عربی) (در قدیم) نیک، پسندیده.
حُسنیه (عربی) نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکو.
خضرا (عربی) (مؤنث اخضر) 1- به معنی سبز، کبود، نیلگون، و آبی و سبز؛ 2- سبزه‌زار، چمن زار.
خُلود (عربی) همیشه باقی ماندن، جاودانگی.
حُلما Holma (عربی) (جمع حَلیم) بردباران، صبوران.
حَلیا /halyā/ (عربی) زیور و آرایش.
حلاوت (عربی) (به مجاز) خوشایند و دلچسب بودن، لذت بخش بودن، دلپذیری، شیرینی
حوریا (عربی ـ فارسی ـ فارسی) [حور = زن زیبای بهشتی، زنان زیبای بهشتی+ ی (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)]، 1- منسوب به حور؛ 2- (به مجاز) زن یا دختر حورچهر، زن زیبارو و پری‌گونه.
حوریه (عربی) زن سفید پوست و زیباروی.
صاینا (عربی ـ فارسی) (صاین = پرهیزکار+ ا (پسوند نسبت)) 1- منسوب به صاین؛ 2- (به مجاز) پرهیزکار، حفظ کننده خویش از گناه.
صایما (عربی) زن روزه دار.
صباح (عربی) 1- (در قدیم) بامداد، صبح در مقابلِ مَسا؛ 2- (به مجاز) روز.
صالحه (عربی) (مؤنث صالح) (زنِ صالح). ( صالح 1- ، 2-
صبرینا (عربی- فارسی) [صبر+ ین (پسوند نسبت)+ الف اسم ساز]، 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) صبور و شکیبا.
صهبا (عربی) (= صَهباء) (مؤنث اصهب)، 1- سرخ و سفید؛ 2- (در قدیم) شراب انگوری، می.
صونا (عربی ـ فارسی) (صون + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صون؛ 2- خویشتن داری از گناه، صیانت.
صنم (عربی) 1- (به مجاز) (شاعرانه) بت، شخص زیبا رو، معشوق زیبارو؛ 2- (در عرفان) صنم در نزد بعضی از عرفا عبارت است از حقایق روحی در ظهور تجلی صورت صفاتی است.
صوفیا (عربی ـ فارسی) (صوفی + ا (پسوند نسبت))، منسوب به صوفی، ( صوفی.
عدنا (عربی ـ فارسی) 1- منسوب به عَدن به معنی جاودان، جاودانی؛ 2- لذت، حظ؛ 3- بهشتِ زمینی.
عشا (عربی) 1- آغاز تاریکی بعد از غروب آفتاب؛ 2- (در قدیم) زمانِ میان غروب آفتاب و طلوع فجر، شبانگاه، شامگاه.
عطرا (عربی) عطرآگین و خوش بو.
عطرین (عربی ـ فارسی) (عطر + ین (پسوند نسبت))، منسوب به عطر؛ معطر، خوشبو.
عَفرا (عربی) 1- زن سفید؛ 2- سفید؛ 3- زمین سفید که هموار نشده؛ 4- نوعی آهو؛ 5- (اعلام) نام یک شاعره ی عرب.
عُلیا (عربی) 1- ویژگی جایی که نسبت به جای دیگر بر بلندی قرار گرفته است، بالا در مقابل سفلی؛ 2- (در قدیم) رفیع، والا.
علیما (عربی ـ فارسی) (علیم + ا (پسوند نسبت))، ( علیم.
فادیا (عربی) نجات بخش، منجی.
واله (عربی) 1- عاشق بی قرار، شیفته و مفتون؛ 2- حیران، سرگشته، مبهوت؛ 3- (در حالت قیدی) در حال شیفتگی. (اَعلام) واله/vāle/، [فرانسوی] ایالتی در جنوب سویس، نزدیک مرز فرانسه و ایتالیا.
یاسینا (عربی ـ فارسی) (یاسین + ا (پسوند نسبت)) منسوب به یاسین، یاسین.
یُسرا (عربی) 1- آسان، فراخی، به آسانی، به سهولت؛ 2- (در قدیم) چپ، طرف چپ در مقابلِ یمنی.
یُمنا yomnā/ (عربی، یُمنی) 1- (در قدیم) راست، سمت راست، در مقابلِ یُسری؛ 2- مبارک، بسیار با برکت.
دُرا (عربی ـ فارسی) (دُر = مروارید، لؤلؤ + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به دُر؛ 2- (به مجاز) قیمتی و گران قیمت.
دُرین (عربی ـ فارسی) (دُر + ین (پسوند نسبت)) 1- از دُر، ساخته شده از دُر؛ 2- (به مجاز) گران بها و قیمتی.
دینا 1- داور، داوری‌؛ 2- ‌(در اوستایی) دین؛ 3- (در عبری) (= دینه) انتقام یافته؛ 4- (اَعلام) نام خواهر یوسف(ع).
شکرانه (عربی ـ فارسی) 1- سخنی که به عنوان سپاسگزاری گفته می‌شود، یا عملی که برای سپاس انجام می‌شود، یا آنچه به عنوان هدیه برای قدردانی داده می‌شود؛ 2- (در قدیم) (در حالت قیدی) به عنوان سپاسگزاری برای تشکر؛ 3- شکرگزاری و حق شناسی.
شکورا (عربی ـ فارسی) (شکور + ا (پسوند یا اسم ساز))، منسوب به شکور، ( شکور.
شَلاله (عربی) 1- آبشار؛ 2- (در منابع عربی) شلال؛ 3- (در ترکی) آبشار، فوّاره.
شکیلا (عربی ـ فارسی) (شکیل = خوشگل، زیبا + ا (پسوند نسبت))، منسوب به شکیل، خوشگل و زیبا.
شمیم (عربی) (در قدیم) بوی خوش.
شمین (عربی ـ فارسی) (شم = بو، رایحه + ین (پسوند نسبت))، خوشبو.
شمینا (عربی ـ فارسی) عطر آگین و خوشبو (ی).
شیما 1- (عربی) زن خال دار؛ 2- (اَعلام) دختر حلیمه‌ی سعدیه خواهر رضاعی پیامبر اسلام(ص).
شیمه (عربی) (در قدیم) عادت و طبیعت، خوی، خصلت، طینت، سرشت.
شهیدا (عربی ـ فارسی) (شهید + الف اسم ساز)، 1- شاهد، حاضر، کسی که در راه خدا کشته شود؛ 2- (در عرفان) آن‌که در پرتو تجلیات معشوق محو شود.
ثمیلا (عربی) سرمه کشیده، ثمیله.
ثمین (عربی) گران‌بها، قیمتی، گران.
ثمینا (عربی ـ فارسی) (ثمین + الف نسبت) منسوب به ثمین، ثمین.
ثنا (عربی) 1- ستایش، مدح؛ 2- دعا؛ 3- درود و تحیت؛ 4-حمد، شکر، سپاس.
ثمر ( ثمره) (عربی) 1- میوه؛ 2- (به مجاز) نتیجه و حاصل.
ضُحا (عربی، ضحی) 1- (در قدیم) زمانی پس از برآمدن آفتاب، چاشتگاه؛ 2- آفتاب، خورشید؛ 3- (در اعلام) سوره‌ی نود و سوم قرآن کریم دارای یازده آیه.



فاطمه اطهر فاطمه بهار فاطمه ثَمین فاطمه ثنا فاطمه دُرسا فاطمه دیبا فاطمه رقیه فاطمه ریحان فاطمه ریحانه فاطمه ستایش فاطمه سُرور فاطمه سَنا
فاطمه صبا فاطمه طهورا فاطمه عَذرا فاطمه غزاله فاطمه کوثر فاطمه مانا فاطمه مُحَدِّثه فاطمه مُطهّره فاطمه هُدی فاطمه هستی فاطمه یاس فاطمه یاسمین





شکرت ای خدای مهربانم Lilypie Pregnancy tickers

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2720
2714
وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

و هنگامی که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: پروردگارا! پیمانه شکیبایی و

استقامت را بر ما بریز! و قدمهای ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان

آیه 250 ، سوره مبارکه بقره

اَفرِغ به معنی بریز ، لبریز کن

فروغ مشتق از این کلمه است

.................................................. ...

فروغ
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز