2733
2734
عنوان

مامانهای آبان 92+ نی نی های ناز و سالم و باهوش

| مشاهده متن کامل بحث + 1218386 بازدید | 15785 پست
سلام دوستان
من باید بگم که لااقل یه پرستار خوب تو بیمارستان سینای اصفهان دیدم که در واقع سر پرستار بخش نوزادان بود، اون 5 شبی که محمد حسین تو بیمارستان بستری بود دکتر بیمارستان گفته بود که چون ضربان قلبش زیاده نمی تونه از سینه شیر بخوره و بهش سرم قندی وصل کرده بودن که یه وقت به قلبش فشار نیاد روز سوم بود که من کلی ناراحت بودم که نمی تونم بهش شیر بدم و شیر هم نمی تونستم بدوشم همون خانم پرستار گل گفت که بیا برو به بچه ت شیر بده خودش اومد بالا سرم و وضعیت محمد حسین رو موقع شیر خوردن دید و گفت خوبه مشکلی نداره و من به خاطر تجربه م وقتی ببینم بچه رو می فهمم که می تونه بخوره یا نه، وای اون لحظه هیچوقت یادم نمیره اینقدر خوشحال بودم که می خواستم پرواز کنم و به همون خانم پرستار گفتم که چقدر دعاش کردم. البته این رو هم بگم که خدا بعضی وقتا خیلی قشنگ و با حال یه گوش مالی های کوچولو به آدم میده. من سر شیر دادن به بچه، قبل از زایمانم گله داشتم یعنی هی به شوهرم میگفتم کاش میشد به بچه شیر ندم دوست ندارم جلوی همه شیر بدم و گویا خدا این حرف مارو جدی گرفته بود و منو به شکر خوردن انداخت که دیگه از این حرفا نزنم.

Lilypie Pregnancy tickers


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مامانا منم به شدت حالم بده و احساس دلشوره و نگرانی دارم همش دوست دارم برم یه گوشه گریه کنم ولی بیاید اینجوری نباشیم، بیاید به مامان کیان انرژی بدیم واقعا کمکش کنیم تا این روزای سخت رو پشت سر بگذاره، کمکش کنیم ارامشو به خودشو همسرش برگردونه حتما الان همسرش از خودش بدتر ولی میریزه تو خودش
مامان کیان جون عزیزم باید به خودتو همسرت کمک کنی در اینجور مواقع فقط فقط خودتی که میتونی از این مرحله سخت عبور کنی و زندگیتو به حالت عادی برگردونی ما همه کنارتیم زود زود بیا پست بذار خودتو خالی کن، خانومی وقتی که خدا یه فرشته کوچولوی دیگه تو وجودت قرار بده وقتی دوباره باردار بشی دلت انقد قرص میشه که همه خاطرات رو میسپری به زمان
واااااااااااییییییییییییییییییییییی خدای مننننننننننننن................

بچه ها من از مامانای تازه وارد هستم چند روزی بود نتونستم بیام به تاپیک سر بزنم ....
حالا اومدو میبینم اینجوری....همییجوری دارم اشک میریزم....

مامان کیان عزیزم

واقعا متاسفم...خیلی ناراحت شدم واست...الهی بمیرم تو چی کشیدیییییییییییییی....

بچه ها من از وقتی مامان شدم دیگه حتی نمیتونم گریه یه نینی رو تحمل کنم حالا با شنیدن این خبر داغون شدم....
2731
مامان کیان جان بمیرم ب ای اون دلت.ببخشید که من دیر پیام دادم چون با گوشی ا ومده بودم و نمشد پست گذاشت.از شبی که فهمیدم کارم فقط گریس نه برای فرشته کوچولوت برای دل پر از مصیبتت بمیرم برات الهی.شب نامزدی خالم وارد سایت شدم با گوشیم و پستتو خوندم جلوی همه زدم زیر گریه و همه شک شدن که من چرا گریه میکنم و پستتو خوندم و همه به گریه افتادن،عزیزم همه رو در غمت شریک بدون.خدا به حق حضرت زینب بهت صبر بده و روح فرشته کوچولوت همیشه در آغوشت باشه و بهت ارامش بده
مامان کیان
هیچ حرفی هیچ صحبتی ....چی میتونم بگم. اشکام امونم رو بریده. ای خداااااااا ........ فقط به دل مامان کیان صبر بده خدایا من حکمت تو رو نمیدونم. من صلاح تو رو نمیدونم. من نمیدونم چرا دل یه مادر باید این طوری بشکنه خدا من نمیدونم من نمیفهمم اما خدایا به بزرگیت به عظمتت قسم دل این مادر رو آروم کن. بهش صبر بده . ای خدا چی دارم میگم دارم به یه مادر تسلیت میگم من دیونه شدم. حتما خواب میبینم. حکمت تو شکر خدا. بزرگیت رو شکر. خدا به دل ما هم صبر بده. خدایا ناشکری هامو ندیده بگیر. غر زدن هامو ندیده بگیر. فقط به دل مادرش آرامش بده. ای خدااااااااااا
www.ma3nafar-mh.blogfa.com
Lilypie Pregnancy tickers
سلام من اوایل بارداریم ایجا می امدم چند تایی پست هم گذاشتم بعد دیگه به صورت خاموش همش میومدم

اون شبی که پست مامان کیان رو خوندم شکستم .....داغون شدم .....

مامان کیان عزیزم نمیدونم باید چی بگم که حداقل ذره ای تسلی خاطر دلت بشه

دوستم مطمئنم که خدا یه جور دیگه وبه یه شکل دیگه باز مهتا کوچولوت رو بهت بر میگردونه به خدا توکل کن هیچکدوممون نمیدونیم حکمت خدا وصلاح خودمون در چیه .....

خانمی عزیزم میدونم الان غمی بزرگی توی دلته قربون اون دل داغ دیدت برم مواظب همسرت هم باش مردا همه چیزو میریزن توی خودشون واز درون داغون میشن ........

از خدا برات صبر میخوام عزیزم ............ خواهرم ...

این نیز بگذرد....... گذشت :)
سلام به روی ماه دوستای گلم

کدوم یک از دوستامون یزدی هستن یا یزد زندگی میکنن؟ادرس یا تلفن شیرخوارگاه یزد را میخوام.لطف میکنید بهم بدید.یکی از دوستام هر چی دوا و درمون کردن اخرش گفتن که بچه دار نمیشه حالا میخواد بره از شیرخوارگاه نینی بیاره برای خودش ادرشسو میخوام یا تلفن؟ممنون
میشه برای رفع مشکلم و گرفتن حاجت قلبیم یک صلوات بفرستین.ممنونم
2740
مامان کیان جون
عزیزم فقط میتونم بگم قربون اون دل و روح پر عظمتت. پسر من دو روز تو بیمارستان بود واقعا داشتم دیوونه میشدم تو چه کردی عزیزم!!!!
دوست من زندگی کن و صبر داشته باش . ناشکری نکن .خدا خودش پاداش صبرت رو میده.

Lilypie First Birthday tickers
سلام مجدد
دوستان من به یه مشکلی برخوردم. پسرم دوروزه شکمش کار نکرده. دیشب خیلی افصتشاح کارکرد. خیلی زیاد . رنگ مدفوعش ببخشید خردلی رنگ و خیلی آبکی بود اصلا یه جوری بود. پسرم سه ماه و یه هفته اشه. جاریم میگفت شکمش داره جمع میشه!!؟؟ درحالی که پسر من روزی چهار بار مدفوع میکرد حداقل. شما به این مورد برنخوردید؟
www.ma3nafar-mh.blogfa.com
Lilypie Pregnancy tickers
مامان کیا جونم
نمیدونی از دیشب که ساحل جون بهم موضوع رو گفت چقدر ناراحتم همش به فکرتم و میگم چی میکشه این دخترر .راستش قبل از اینکه مادر بشم اگه همچین اتفاقی برای کسی می افتاد میگفت حالا سه ماهش که بیشتر نبوده ولی الان واقعا در کت می کنم عزیزم .جز احساس همدردی کاری ازم بر نمیاد .امیدوارم خدا به تو پدرش صبر بده .ولی به قول میس ماری کاری نمیشه کرد باید ساخت .
خانم میس ماری
شما کجا ایشاله ..تشریف داشته باشید با مرخصی شما موافقت نخواهد شددددددددددددد
masi جون

آتریسا هم دقیقا همین سن که بود یهو شکمش که روزی 4-5 بار کار میکرد 2 روز کار نکردو بعد از 2 روز کار کرد و رنگش هم از زرد رنگ زردچوبه شد خردلی. از اون به بعدم دیگه روزی یک بار یا یک روز در میون کار کرد. دکترش گفت طبیعیه.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز