2737
2734
2سالو نیمه که ازدواج کردیم از اول بهش شک داشتم ولی باهاش زیاد کاری نداشتم آروم ومهربون بعد 1سال بهاش کلنجار وتهدید وکمک گرفتن

خانوادش ولی تآثیر نداشت وقتی خودم دیدم ومطمئن شدم زدم بیرون جلومو گرفت گفت ترک میکنم ولی فقط 1هفته بود .دوباره چند بار دیدم باهاش با زبون ومهربونی گفتم کمکت میکنم که نشه لجبازی ولی بازم جواب نداد دیگه حلا 4ماهه بیخیالش شدم.تا حلا پیشم سیگارم نکشده وقتی سرکارم یا دواز چشم من با دوستاش تریاک میکشه به یه بهانه دیر میاد خونه چیکار کنم؟
عزیزم
خودت را هم بکشی تا خودش نخواد هیچی از دست شما برنمیاد ...فقط فقط فقط باید خودش بخواد ...
اگه خودش نخواد میره تو پارکینگ ...تو ماشین ...تو دسشتشویی هرجایی بتونه میکشه...
به عروس کوچولوی منم رای بدید :: http://photo.ninisite.com/Showphoto.aspx?vid=2015022608422260830

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
تا بچه دار نشدی جدا شو
به مرور مصرفش بیشتر میشه دیگه اون موقع هیچ کاری نمی تونی انجام بدی

 روزی که گذشت هیچ از او یاد مکن ...........فردا که نیامدست فریاد مکن .........
برنامده و گذشته بنیاد منه .............حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
2738
من دوسش دارم آخه خیلی مهربونه. فقط زود عصبانی میشه. تاحالا از اعتیاد که میدونم کمه ضرری بهم نزده
خیلی را زندگیمون تلاش میکنه همه میدونن چقد مهربونه حتی خونوادمو از من بیشتر دویداره .من نگران خودشم با اینکه شاغلم اما اصلا انتظار نداره که خرج خونه شریکش بشم .من نگران خودشم میترسم زیاد بشه اونوقت خودشو و زندگیمونوخراب کنه.همه جوره باهاش راه اومدم .فقط احساس میکنم زیاد سربه سرش میزارم
عزیزم من چند نفرو دیدم که ترک کردن
تو باید کمکش کنی با خانواده خودش
سعی کن به خانواده خودت چیزی نگی که دیدشون عوض شه
فقط زود جلوشو بگیر تا بیشتر نشده
همین
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
خونوادش میدونن بهشون گفتم که کمکم کنن ولی به حرفشون گوش نمدیه باباشو خیلی دوس داره ام چون پدرش با مهربونی باهاش حرف نمیزنه باهاش لج میکنه به پدرشم گفتم که از در مهربون وزبون خوش وارد شه اما به گوشش نمیره.به جدائیم تهدیدش کردم چندبارم قهر کردم که برم ولی اومده دنبالم هرجا رفتم اونم باهام میاد تازه چمدونمم میگه سنگینه من خودم میارمش

زیادم با دوستاش نمیره بیرون چون زیاد رفیق باز نیست اون چنتای محدودم باهاشون از طریق خانواده شوهرم دعوا کردیم که دیگه باشوهرم حتی حرفم نزنن. اما گاهی عصرا که میگه کارم هنوز تموم نشده میدونم با اوناس.کلا اعتیاد شوهرم از نوع خوبشه وهنوز جدی نشده ولی میترسم.همسرمم خیلی تعصب داره رو احساس مسئ.لیت وسعی میکنه من زیاد سختی نکشم. فقط مشکلش اینه نمتونه شاد باشه وبلد نیست تفریح سالم کنه زیادی در قبال همه احساس مسئولیت میکنه وهمش در گیر حل کردن مشکلات دیگرانه وکمتر به خودش میرسه.وهرچی میگم کارت اشتباهه قبول نمیکنه

عاشق مامانشه وقتی میریم خونشون همش تو سرشو میبوسه وقربون صدقش میره مامانش خیلی ناراحته اما نمیدونیم چکار کنیم آخه زیاد نیاز جسمی نداره نمیدونم چرا میره سرغش .اصلا خودمم موندم چرا اینکارو میکنه چون واقعا مشکلی نداره.ولی احساس میکنم کمبود های بچهگیشه که داره اینطوری جبرا میکنه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز