2410
2553
عنوان

مــادر کـافــی باشــیم

| مشاهده متن کامل بحث + 775060 بازدید | 7348 پست
مرسی ساحل عزیز...مثل همیشه جر به جز رو برامون توضیح دادی تا بالاخرا این دوزاریه بی افته!!!
من تا الان فکر میکردم که ادم نامنظمی هستم ولی الان با خوندن کامنتها رو حیه گرفتم اخه دیدم نه اونقدرها هم اوضاع بد نیست :)))
اخر هفته خوب یداشته باشید :)))))))

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش

ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

ده فرمان درباره نظم خواب کودک:
1.تحسین و پاداش:از هر اقدام مثبت کودک تعریف و از مشارکت و همکاری وی در کار ها تمجید نمایید علاوه بران پیش از خواب از کارهای مثبت کودک در طول روز تعریف کنید

2.ثبات قدم و استمرار:باید قواعد و شیوه یکسانی را در پیش گیرید کسی مسئول خواب کودک می باشد باید مراقبت ها و رسیدگی ها را خودش انجام دهد فقط روزهای تعطیل می توانید به کودک اجازه دهید مدت محدودی به رختخواب شما بیاید

3.برقرای روال معین:روال معینی را برقرار و به دقت اجرا کنید زمان خواب را ثابت نگه دارید و برای خوابندن کودک عجله نکنید

4.حد و مرزو خط قرمزها:خوابیدن در رخت خواب خودش در تمام طول شب

ببخشید بقیشو بعدا می نویسم
خداوندااز تو برای توانایی و تمایل دوست داشتن متشکرم.عشق هدیه ای است گرانبها از جانب تو.
2720
فروغ :)))) خوشحال میشم یک ماه در خدمت ناز گلت باشم :)))


مشکل من اینهست که نمیتونم برنامه ای برای ورزش داشته باشم بخاطر درد کمرم. وگرنه همیشه هفته ای سه روز من با هر وضعیتی در باشگاه بودم :( امیدوارم مشکلم حل بشه با این طب سوزنی که قرار است بعد از عید برم. :)

فردا روز درد دل هست. و بحث ازاد منتظریم. و من یک پیشنهاد دارم برای موضوع هفته اینده آخرین هفته و پر مشغله ترین :))) دوست دارم این هفته درباره احساستمون نسبت به همدیگه که در این یک سال آشنایی پیشین یا اشنایی تازه داشتیم با هم صحبت کنیم. تشکر کنیم یا بیان احساسات. این دینی هست که من یکی نسبت به خیلی ها دارم :))) نظرتون چیه ؟

سلام بر دوستان خوبم
این مبحث نظم خیلی جالب و آموزنده بود
من که خیلی فیض بردم
ممنون از همگی
من خودم خیلی نظم دوست هستم و بدون برنامه ریزی نمیتونم زندگی کنم
خانه دار هستم اما برای کارهای روزانه زندگیم هم برنامه دارم اگه نداشته باشم حتی نمیتونم یه استکان آب بزنم
از بچگی همینطور بودم
بیشتر توی فکر برنامه ریزی میکنم گاهی هم روی کاغذ میارم تا جدیتر برنامه رو دنبال کنم
برای بازی - آموزش - کتاب خوندن - خواب و.............پسر سه سالم هم برنامه ریزی میکنم
البته همیشه صد در صد عمل نمیکنم اما بیشتر مواقع رو ریتم برنامه تعیین شده هستم

به نظر من نظم داشتن تو زندگی و روی برنامه پیش رفتن خیلی هم خوب نیست چون روزهایی که اتفاق غیر منتظره !!! بیوفته یا پیش آمدی پیش بیاد ریتم زندگی از دستت خارج میشه (مثلا مهمون بیاد سرزده یا مهمونی دعوت شیم بدون آگاهی از قبل یا مسافرت بریم )

من خیلی دچار مشکل شدم
وقتای اینچنینی که نمیتونم کارهای برنامه ریزی شدم رو انجام بدم زجر میکشم

حالا یه سوال فنی :
پسرم از 10 ماهگی خوابش رو تنظیم کردم و خداروشکر با کم و کاستی که هست ، خیلی مشکلی باهاش ندارم
اما به نظرم جدیدا مقدار خوابش بیشتر از نیازشه
از همون اول 10 ساعت خواب شبانه داشت 2 ساعت ظهر
اما الان حس میکنم حداقل یه ساعت میتونه کمتر بخوابه
چون موقع خواب شب اذیت میکنه و از هر طرفندی استفاده میکنه تا نخوابه
اما یه ساعت که از وقت خوابش میگذره زود بخواب میره (گاهی بهش حق انتخاب میدم که هرزمان که دوست داره بخوابه )

حالا به نظر شما این یه ساعت رو از خواب شبش کم کنم یا خواب ظهرش
به نظر خودم بهتره از خواب شبش کم شه
اما اونجور که خودش دوست داره خواب شب رو بیشتر ترجیح میده
نظرتون چیه ؟ چند ساعت خواب برای بچه سه ساله کافیه ؟ از خواب شب کم کنم یا خواب ظهر ؟ به نظرتون اگه از خواب ظهر یا شب !!! کم کنم تو روند رشدش اثر منفی نمیزاره ؟!

پیشاپیش از حسن نظر و وقتی که میزارین برای پاسخگویی تشکر میکنم
شاید زندگی آن جشنی نباشد که انتظارش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شده ای تا می توانی زیبا برقص!
2714
سلام
متاسفانه فرصت نمیکنم پست های آخر رو بخونم.

فعلا ً اومدم از روز درد دل بهره ببرم.

خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج

باید اعتراف کنم که در مورد خوابوندن طنین ،خشت اول رو کج گذاشتم و الان شدیدا ً درش موندم.

با اینکه خونده بودم که بچه ها در 4 ماهگی قدرت آرام سازی خودشون و به تنهایی به خواب رفتن رو دارند ، ولی تلاشی نکردم و طنین همیشه زیر سینم خواب رفت و یاد نگرفت برای خوابیدن خودش به خودش کمک کنه و

الان دختر من اصلا ً نمی تونه به تنهایی به خوابه، منظورم تنها خوابیدن نیست ، منظورم اینه که برای به خواب رفتن حتما ً به کمک من یا باباش نیاز داره .

سر جریان از شیر گرفتن ، این عادت جای خودش رو به سر شونه ی من خوابیدن داد.
به حدی که سر شیر گرفتن بی تابی می کرد ، من هم برای آرامشش راهش می بردم و الان به شدن به شونه ام وابسته شده.
ولی واقعا ً دیگه این قضیه داره بهم فشار میاره . تمام اون 45 دقیقه ها باید باهاش راه برم. نصف شب ها همچنان حداقل 2 بار بیدار میشه و باز باید راهش ببرم.
خواب دم صبح ،7 به بعدش هم توی بغل من انجام می گیره، می گذارم روی تخت ،گریه سر می ده.

می دونم باید گریه اش رو تحمل می کردم تا این عادتهای بد درش شکل نگیره ، هر چند برام خیلی سخته ولی خیلی وقتها پیش اومده که گریه اش رو تحمل کردم .

ولی مشکل من با آپارتمان نشینی هست ، طنین کلا ً بچه ی آرومیه و خیلی اهل گریه و لجبازی و بی قراری کردن نیست. ولی از بعد از از شیر گرفتن ، گریه ها و بی قراری هاش خصوصا ً زمانی که خوابش میاد زیاد شده ، و این باعث شده ،چندین بار همسایه ها با شوخی و کنایه و ... این مسئله رو تذکر بدن.

من واقعا ً مستاصل موندم.

دیگه دیروز باباش گفت ، بگذار گریه کنه ، حالا چند وقت برنامه ی خوابش بهم می ریزه ولی باید عادت کنه که خودش بخوابه و خلاصه دیشب بدون بغل خوابید.

خیلی بی قراری کرد ولی بالاخره 1 خوابید.

ولی طبق عادت این چند روز ساعت 8:30 بیدار شد و چون من توی بغل نچرخوندمش ، کلی گریه کرد و دیگه هم نخوابید.

چقدر روی برنامه ی خوابش این چند شب کار کردم.

حالا دیگه فعلا ً باید بی خیالش بشم ،بی خیال اون و شکایت همسایه ها ( دیگه نمی دونم چه کنم ) ببینم یاد می گیره خودش به تنهایی خواب بره ، بعد دوباره به خوابش برنامه بدم.

میشه لطفا ً در این زمینه از تجربیاتتون بگید.

*****************
در مورد درد دل قبلی ،خدا رو شکر دقیقا ً بعد از گذشت یک ماه از روزی که دیگه بهش شیر ندادم ، دیگه برای شیر بهانه نگرفت.
یک وقتایی هم توی بغلم باشه و دستش بره سمت یقم ، می خنده و میگه ،"طنین بزرگ شده ، شیر مامان استراحت کنه "

امیدوارم هفته ی بعا هم بیام بنویسم که دخترم یاد گرفته به تنهایی بخوابه
توکل یعنی اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگیرد! تو فقط بخواه و آرزو کن اما پیشاپیش شاد باش! و ایمان داشته باش که رویاهایت هم چون بارانی در حال فرو ریختنند! پیشاپیش شاد باش و شکر گذار چرا که خداوند نه به قدر رویاها بلکه به اندازه ایمان و اطمینان توست که می بخشد!
سلام من چند روز پیش یه چند تایی سوال پرسیذم از مسیحا جون ولی نه مسیحا اومده نه کسی جواب منو داده ممنون میشم منم کمک کنید خیلی بهم ریخته اوضاع روح وافکارم سوالم صفحه 260
نگاهت با نگاهم کرد برخورد .....خدا مرگت بده حالم بهم خورد [smiley]s/sm80.gif[/smiley]
[smiley]s/sm_60.gif[/smiley]
طاهره جون چقدررررررررررررررر سخت واقعا یه دقیقه اش هم برای من غیر قابل تحمله یعنی بغل کردن یه بچه دو ساله رو شونه واییییییییییی

واقعا واقعا چاره اش تحمله 2-3 شب تحمل گریه تا خواب بره و یا این که در طول روز خیلییییییییییییییییی خسته اش کنی ییعنی از ساعت 4 که قطعا نخوابه بعد برید پارک بپر بپر حمام خلاصه هر کار انرزی بری انجام بدین تا حسابی خسته شه و زودتر و راحت تر خواب بره
در مورد همسایه ها هم ما هم این مشکل رو داریم و لی من رفتم ازشون عذر خواهی کردم و یکسری کارهای ساختمان رو انجام دادیم شرمندمون شن چیزی نگن!!! یه اش بپز بده بهشون عذر خواهی هم کن بگو یه هفته تحمل کنید تا درست شه دیگه واقعا چاره ای نیست جلوشو هرچی زودتر بگیری بهتره
آپلود دائمی هر گونه فایل در http://up.sabzdownload.com/
سمان جون من اشکال این رفتار دخترتو نفهمیدم
خوب چه اشکالی داره خودش تنهایی بازی کنه؟؟ می دونی چقدر چیز کشف می کنه؟؟ اون همه وجودش میشه گوش و چشم
حرکات دست ورزی اش قوی میشه

اتفاقا پسر من هم خیلی علاقمند به بازی تنهایی هست من اوایل بازی هاش باهاشم باقیش خودش ولی می بینم چقدر پیشرفت و تلاش می کنه مثلا پازل های چوبی و فومی اش رو خودش کشف کرد و چرخوند وچرخوند تا درست شه
مگه همیشه ما باید اموزش بدیم اینا همش اموزشه غیرمستقیم هست دیگه شما وقتی داری لباس تنش می کنی می تونی بگی لباس قرمز رو میخوام بپوشم با شلوار ابی خود این میشه اموزش مهم اینه کودکی شادی داشته باشن مگرنه این چرخیدن تو خونه همش اموزشه

راستی چرا پارک اینا نمی ری؟ چرا دوست و همراه پیدا نکردی؟ تو همین نی نی سایت تو شهرتون کسی رو نیافتی؟
آپلود دائمی هر گونه فایل در http://up.sabzdownload.com/
سلام خانوما من هر از گاهی مطالب اینجا رو می خونم و واقعا مطالب مفیدی می بینم خیلی ازتوون ممنونم
دختر من انگار کوچیک تر از بچه های شماست برا همین خواستم راهنماییم کنید
دخترم 13 ماهشه و متاسفانه به شدت به سینم وابستگی داره و خیلی زجرم می ده مخصوصا شبها تا سینم تو دهنش نباشه خوابش نمی بره در طول شب هم چند مرتبه پا میشه و بهونه ی سینه رو می گیره حتی اگه گشنه نباشه تو دهنش نگه می داره به نظرتون چی کارش کنم ؟ ترکش بدم یا زوده فعلا؟ اگه اره بگید از چه راهی این کارو کنم
ممنون از همتون
سلام اخ جون روزای اخر سال درد و دل و این حرفا و خودم حرفام بخدا دیگه عقده شده واسم همه حرفام من که دوستان خوبی مثل شما دارم پس چرا خودمو سبک نکنم
بچه ها نمی خوام موج منفی بدم روزای اخر ساله و همه خوب و اکتیو منم خوبم ولی بهتون قول میدم هیچچچچچچ کدومتون زندگیتون مثل من نبوده همه نظم و برنامه ریزیم به هم خوردش جچون شوهرم سرکار نمیره الن 2 ساله می خواید بگید چطوری زندگی کردید؟خوب اول خونمونو فروختیم بعدش ماشین حتی در یک برهه که خونه فروش نرفته بود طلاهامونو فروختیم البته الان ماشینو خریدیم و خداروشکر سرمایشون تا حدکمی محفوظه و بعد عید می خوان باز کار کنن

الان خوشحالم چون تصمیم دارم دیگه به چیزای خوب و مثبت زندگیم که کم هم نیتستند فکر کنم ولی یه خرده هم ناراحتم الته پشیمونی سودی نداره و باید دوباره فرداها رو زمان حال و ساخت
ناراحتیم به این دلایلهچونکه زندگیم خیلی تصمیمیاتم عجولانه بود برای ازدواج برای بچه دار شدن هیچ منطق و بلوغی پشتش نبود خیلی از واقعیت هارو نمی شه گفت ولی من همیشه دست تتنها بودم وخیلی اذیت شدم همسرمم که من باهاش کنار میام ومشکل خاصی نیست اما در مورد پانیذ نه چون هیچ وقت دغدغه اش پانیذنبوده و نیست در هیچ زمینه ای با من همکاری نمیکنه فقط فکر کارای خودشه و من همیشه تنها بودم اگرم ازش توجه بیشتری خواستم دعوامون شده و با حرفاش خیلییی اذیتم کرده طوری که حتی قبلا تصمیم به جدایی هم گرفتم اما پانیذ اونو نتونستم ترک کنم و تنها بزارم حتی 1 ساعت چون منم که اونو وارد این دنیا کردم و باید مسئولیتشم قبول کنم

بنابرین خیلی تنها بودم و عصبی و خسته و همیشه با عصبانیت با پانیذ برخورد کردم همسرمم که خیلی از من بدتر هزار بار براش توضیح دادم که پانیذ رفتاراش مقتضای سنشه ولی نمی فهمه فکر میکنه پانیذ یه دختر 18 سالست چون م خیلی کتاب می خونم ولی اون به هیچ وجه اهل مطالعه نیست حتی تو نتم دنبال این کارا نیست به هر حال زندگی من اینه و کاری نمی تونم بکنم جز ساختن و پیش بردنش به خاطر پانیذ
الان پانیذ ناخناشو می جوه و حتی پوستای اطرافشو میکنه و چون از لحاظ مالی به همسرم وابستم نمی تونم ببرمش مشاوره البته هرجا صلاح بدونه خودش پول خوب خرج میکنه ولی در این موارد راضی نمی شنه و هزینه مشاوره هارم که میدنید دیگه بخدا هر وقت ناخناشو میبینم دلم ریش میشه و از خودم بدم میاد کثر راهکارارم که در کتابا بوده بکار بردم ولی چندان موثر نبوده
در مورد نظم که زیاد وقت نکردم صحبت کنم همسرم چون خیلی تو خونه اس شبا حوصلش سر میره شبا معمولآ یا بیرون بودیم یا مهمونی بنابراین پانیذ اکثرا در طول روز 1 ساعت خواب داشت و خودمم با کمال شرمندگی صبحا دیر بیدار شدم و در طول سال اخیر براش چندان وقت نزاشتم خیلی احساس بدی پیدا کردم و برام تلنگر شد که دیدم اکثر کسانی که واسه بچشون و زندگیشون نظم دارن صبح زود بیدار میشن ولی من البته چون شوهرمم می خوابه و دست به سیاه و سفیدم نمیزنه منم خیلی ازش تاثیر گرفتم و می خوابیدم و البته من یه مقدار مشکل استخونی پیدا کردم بعد تولد پانیذ پاادرد و زانو درد واینها که کم تاثیر نبود

الان احساس عذاب وجدان دارم خیلی وقتا ناشکری نمیکنم ولی میگم ای کاش بیشتر راجع با تصمیمیات مهم زندگیم مثل ازدواج و بچه دار شدن فکر کرده بودم...........

من خودم انتخاب کردم و خیلی ها گفتن شغلتو کارتو کنار نزار ولی من قبول کردم و الان دارم عواقب همون تصمیمو تحمل میکنم زیاد موضوع رو باز نمیکنم ولی همسرم از خودم کوچیکتره و طرز فکرش خیلی از من کوچیکتر هیچ وقت حرفای منو درک نمیکنه مگه اینکه من خودمو شبیه اون کنم .ولی بازم خدارو شکر به خاطر همه چیز چون میدونم هیچ چیزی اتفاقی نیست حتی بودن در کنار پانیذ و باباش شاید میتونست بدتر از اینا باشه.
ببخشید سرتنو در اموردم ولی خیلی سبک شدم پیشاپیش بگم که عاشق همتون و دوستتون دارم بوسس.
خداوندااز تو برای توانایی و تمایل دوست داشتن متشکرم.عشق هدیه ای است گرانبها از جانب تو.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687