یه خواهر دارم که چند ماه با عشق چند سالش نامزد کرده، ولی خیلی دختر شیطونیه، همون اوایل نامزدیش دانشگاه قبول شد و پسره کاراشو انجام میداد و خوشحال بود ولی من خیلی نگران بودم، چون همش مسگفت توی دانشگاه حلقمو نمیندازم و نمیگم نامزد دارم، من قشنگ حس شیطنت این کارشو میدیدم، این اواخر همش گریه میکرد که نامزدم اصلا بهم رسیدگی نمیکنه منو دوست نداره، مامان باباش تحویلم نمیگیرن، تا اینکه این چند روز گفت دیگه نمیخوامش