سلام.
میخوام یاد بچه گیام کنم.
یاد اون روزایی که توی بغل گرم مادرم می خوابیدم .
چه روزایی بود گریهههههههههههههههههههههههههههههههههه
دوست داشتم هیچ وقت بزرگ نشده بودم همون جوری می موندم.
آخ مامانم چقدر دوست دارم.
بابام که از در خونه می یومد تو می پریدم توی بغلش. بابایی یادت هست یکدفعه پریدن لبت خورد توی دندون قشنگت خون اومد.
بابام وقتی ماچم میکرد این سیبیلاش میرفت توی لپم چه دردی داشت.
چقدر مامان بابام صورتاشون چروک شده .
وقتی نوشون میبینن قند توی دلشون آب میشه با این سن کارای جونارو میکنند.