2703
2553
شوشوم شدیدا مخالف بچه بود ضمنا گفته بود اجازه درمان هم ندارم اگه با مشکلی مواجهه بشیم چون خواست خداس بخواد بده میده!!!

رفتم خونه مادر شوشو نزدیک خونشون هر سال تعزیه راه میندازن و خیمه آتیش میزنن من و مامانشوشو داشتیم میرفتیم گفت دعا کن سال دیگه پسرت بغلت باشه بیاریش اینجا .... منم همون موقع نیت کردم.....

خیمه رو آتیش زدن همه حمله کردن یتیکشو بردارن منم تو دلم گفتم اگه منم حاجتمو بگیرم به منم میرسه... یه تیکه از خیمه تو هوا چرخید و چرخید و چرخید صاف اومد تو دست من!!!!!!! جوریکه دورو بریام فقط نگاه کردن.....

بعدشم دیه کدم:))

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2456
زیبا و خانم مانه:)))) سر جام ایساده بودم اصلا جلو نرفتم روم نشد جلو مامانشوشو.. تازه خواهر شوشو هم اونموقع خودشو بما رسونده بود تلاش کرد له هم شد بهش چیزی نرسید!
منم پارسال شب شهادت علی اصغر دلم خیلی گرفت هیچ وقت اونحوری نشده بودم . یاد جنین از دست رفتم داشت خفم میکرد. بعد احساس کردم به زودی یه اتفاقایی برام میفته . به هفته نرسیده فهمیدم باردارم ولی هنوز دو روز نگذشته بود که راهی اتاق عمل شدم جنین که هیچ لولم هم از دست دادم. یه کاری کرده بودم قبلش که همه میگفتن حتما یه جایی دستگیرت میشه. که اینجوری دست گیرم شد. بعد ملت برای اینکه دوباره منو دلدلری بدن میگفتن لابد بدترش برات توی راه بوده که اینجوری به خیر گذشته. هر چی فکر کردم دیدم دیگه بدتر از این مردن بود . لابد قرار بوده بمیرم که اینجوری به خیرررررررررر گذشته.
من کاسه صبرم ، این کاسه لبریزه
2714
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687