2737
2734
نمی دونم چه جوری بگم یه دختر 4 ساله دارم و یه زندگی خوب داشتمبه عشق این که اوضاعمون بهتر بشه توسط یکی از بستگان خونمون رو فروختیم و عوضش یه زمین گرفتیم که زمین مال یکی دیگه بوده . حالا نه خونه دارم نه زمین و خودم هم اجاره نشینم شوهرم هم از بس که دنبال دادگاه و شکایت و این حرف هاست از کارش مونده بهم بگین چجوری می تونم زندگیم رو محکم نگه دارم
چون فکر می کردم مدت زمان زیادی رو اجاره نیستم یه جای خیلی ابتدایی رو اجاره کردم و وسایل زندگیم رو هم در حد دانشجویی باز کردم خودم کارمندم شوهرم شغلش آزاد
الان 1.5 ساله که توی این وضعیت هستم
واسطه این کار هم از نزدیکان منه
گرچه باهاش خیلی جنگیدم ولی از اینکه شوهرم عصبی هست نگرانم
اصلا شبها نمی خوابه
از اینکه بهشون فحش هم میده ناراحت میشم
نه به خاطر اونها ، دلم نمی خواد شوهرم بد دهن باشه
از طرفی خودم ضامن خونه ای هستم که فروختیم
تازه قسطش رو هم نمی ده و از حقوق من قراره کسر بشه
به نظرتون چی کار کنم
اطرافیان جز پدر و مادر خودم کسی به فکر مانیست
تازه خواهر شوهر و برادر شوهر پز خودشون رو هم به ما میدن
خیلی تنها شدیم
و از لحاظ مالی دچار مشکل
حالا من وظیفه دارم که این زندگی رو نگه دارم
و با این هزینه ها برنامه ریزی کنم
راستی یادم رفت بگم که خونه و حتی هزینه عروسی به عهده شوهرم بود و بعد من کمکش بودم
یعنی از طرف خانواده اش اصلا ساپورت نمیشه
تو رو خدا کمکم کنید تا بتونم با این مشکل هم کنار بیام


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ساره عزیزم من هم تمام این شرایط رو به خدا توکل کردم
به خاطر مادرم حتی کمتر در موردش حرف می زنم
می دونم خدا خودش کمکمون میکنه
همانطور که تا حالا کرده
ولی به یه انرژی مثبت هم نیاز دارم
باید از نو شروع کنم
خیلی ها دوست دارن زمین خوردنمون رو ببینن
فقط از خدا خواستم بهم صبر بده تا جبران ازار و اذیت هایی که بهمون شده رو سر ودشون ببینم
2731
عزیزم اینطوری ناراحت نباش همه تو زندگیشون مشکل دارن اما نوعش با هم فرق می کنه

من همیشه پیش خودم میگم خدا اونی روکه دوست داره زیادامتحان می کنه

یه کاری کن ازاین امتحان سربلند بیرون بیای عزیزم
2740
خیلی متاسفم. آدم باید قوی باشه. یعنی چاره دیگه ای نیست. به فکر روحیه و سلامتی هر سه تاتون باش چون اگه ضعف نشون بدی کلی مشکل دیگه به مشکلات الانتون اضافه میشه. تجربه من توی زندگی میگه مشکلت هر چقدر هم بزرگ باشه تو باید از پسش بربیای و گرنه سروکله مشکل دوم پیدا میشه. اگه جلوی دو تا اولی نایستی سومی هم میاد و ....
مثلا ممکنه عصبی بودن شوهرت باعث بشه مریض بشه. شما دپرس باشی به بچه خوب نمیرسی رابطه ات با شوهرت سرد میشه و ... آدم حالش بد باشه همه اش تصمیمای غلط میگیره...
میدونم مشکل شما خیلی خیلی سخته ولی کاش همه مشکلها مالی بودند. جبران میکنین. غصه نخور
پشت هر آدم موفقی اینترنت قطع شده وجود داره...
سلام
هر کسی یک مشکل داره
من سعی کردم زمانی حامله بشم که شوشو استرس کمی داشته باشه( مثلا با برنامه ریزی)
اما شوشو تو یک کار خیری که انجام داد همه حساب کتاباش به هم ریخت
با این که کار خیر بوده اما من تو این مدت بارداری دارم خیلی اذیت میشم
تا الان 50 میلیون از این ور اون ور قرض کرده
صبحی قرار شد ماشینشو هم بفروشه (من با بودن ماشین تو خونه دلم آرومه که اگر حالم طوری شود زود بریم دکتر)
ما زندگی خوبی داریم و داشتیم خدا رو شکر اما شوشو مثل شوشو شما همش غصه میخوره و من برای سلامتی خودش نگرانم
اما میدونم که این یک امتحانه و این هم میگذرد
این قصه سر دراز داره که این کار خیر در رابطه بابرادر شوشو بوده و مشوقش خانوادش بودن و همه الان کنار کشیدن
اما چون میدونم اگه شکایت کنم مرده و به غرورش تو این بی پولی بر می خوره تنها دعا می کنم
از اینکه سالمیم
از اینکه خدا یک مسافر کوچولو برامون داره
از خیلی داشته ها شکر می کنم


اما شما هم سعی کن آخر امتحان سرافراز بیرون بیای
به کسی زیاد کنایه نینداز خدا خودش می بینه
سعی کنین از راه قانونی برین جلو و صبر داشته باشین
همه ی سختی ها با کمی صبر درست میشه مطمئن باش عزیزم
از همه شماها ممنونم
من توی این 1و5 سال توی هر جمع خانواده و غیره هیچی نگفتم و فقط خودم رو خوردم و حفظ کردم حتی همکارای توی اتاق در محل کارم از موضوع اطلاعی ندارن
ولی متاسفانه دیروز توی یه جمع خانوادگی کنترلم رو از دست دادم و به مادر اون طرف که این دردسر رو برامون درست کرددعوا کردم
می دونم از خودم ضعف نشون دادم می دونم منی که میگم خدا ، باید فقط اونوبشناسم اما احساس می کنم این عقده 1.5 ساله یک دفعه سرباز کرد الان دو روز هست که با آرامبخش فقط یک کمی آروم میشم
حالا ناراحتم
توی اون جمع دیگه نمی تونم برم
همش عذاب وجدان دارم
البته اون حقش بود
چون همش تکه میندازه
ولی نمی خوام عکس العمل من ضعفم رو نشون بده
احساس می کنم خدا ازم ناراحته
تموم ناراحتی من هم همینه
مامان هاله جون اون آدم بی وجدان رو بسپر به خدا و مطمئن باش جوابشو میده. کم نیستن این آدمای نامرد که زندگی همه رو خراب میکنه. تو هم سعی کن با تمام این سختی ها آرامش خونه رو حفظ کنی و سر شوهرت غر غر نکنی و هر از چند گاهی بهش یادآوری کنی که هر کاری از دستت بر میاد براش انجان میدی. اینجوری روحیه اون هم بهتر میشه.
ملتی که کتاب نمیخواند.....
باید تمام تاریخ را تجربه کند ...
سلام مامان هاله جون ماهم یه سال و خرده ای پیش مشکلی مثل شما برام پیش اومد ماهم یه از خدا بی خبری ازمون کلاهبرداری کرد بماند که تو این یه سال چی کشیدیم چقدر منو شوهرم وام گرفتیم تا قرضامون رو بدیم و هنوز 12 میلیونش مونده که با وجود بچه کوچیک تصمیم گرفتیم ماشینمون رو هم بفروشیم تا قرض مردمو بدیم شوهر بیچاره ام تا مرض سکته رفت و خودم چه شبهایی که به درگاه خدا تو خلوتم اشک ریختم و با سیلی صورتم رو سرخ نگهداشتم الان با مدرک فوق لیسانس فقط ماهی 200 تومن میگیرم چون باقی حقوقم پای قسط وامها میره
اما عزیزم روحیه ام خیلی بهتر شده و سعی می کنم جلوی شوهرم اصلا بیان ناراتی نکنم
دوست من درسته از نظر مالی ضربه خوردیم اما خدا رو شکر که سالمیم بچه مون و همسرمون سالمن خونه و خونواده ای داریم و توان جسمی که همه چیز رو از نو بسازیم الان یک ساله چشم رو خیلی از خواسته هام بستم اما خدارو شکر می کنم واسه چیزهایی که هنوز دارم اگه خدای نکرده دخترم یه شب بیمارستان بستری میشد حاضر بودم همه دنیا رو بدم و حالش خوب شه
خداوندا خداوندا قرارم باش یارم باش جهان تاریکی محض است می ترسم کنارم باش
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز