2737
2734
عنوان

دخترم به دنیا آمد.

1647 بازدید | 25 پست
در تاریخ 30 شهریور 1391 ساعت 6:10 بعد از ظهر دختر من شهرزاد کوچک من با اولین گریه هایش نفس کشید و من والاترین مقام یک انسان را صاحب شدم .من مادر شدم.
نمی خواستم خاطره زایمانم یک خاطره کلیشه ای از دردها و ناخوشی های بیمارستان تا شادی بعد از آن باشد. البته من در دوران بارداری ام همه آنها را خوانده ام. بسیار شیرین بود و به من قوت قلب می داد. می خواهم برای مادران و زنانی بنویسم که شاید مثل من یک فرشته کوچک از دست داده اند و دوباره باردار شده اند یا در انتظار باردار شدن هستند.
کسانی مثل من زیادند که موجود کوچکی که درونشان هر روز رشد می کند را تنها یک جنین نمی پندارند. بلکه او را احساس می کنند. و عقیده دارند درون خود انسانی را پرورش می دهند با همه احساسات و عواطف مربوط به خودش. کودکی که درون شکم با ما ارتباط برقرار می کند و همانطور که ما او را دوست داریم او نیز ما را دوست دارد و با تکان هایش به ما ابراز وجود می کند و به ما می گوید من هستم. من وجود دارم. و متاسفانه وقتی یک زن باردار به این باور برسد چقدر از دست دادن کودک درون بطنش ناراحت کننده و دردآور است.
من هم فرشته کوچکم را در 26 هفتگی از دست داده ام و با تمام وجودم حس مادری که کودکش را از دست داده درک می کنم. من 6 ماه تمام سوگوار بودم و 1سال و نیم پس از آن در انتظار دوباره مادر شدن.
باردار شدن دوباره ام یک معجزه بود! ظهر بود و در خانه تنها بودم.نوار تست ادراری را گذاشتم. قلبم داشت از سینه در می آمد. به خدا گفتم : خدایا اگر این تست مثبت شود تا آخر عمر همیشه نمازم را می خوانم . نخندید! برای منی که با از دست دادن دخترم تمام اعتقاداتم را از دست داده بودم این یک عهد محکم با خدا بود.
بعد از 3-2 دقیقه در کمال ناباوری خط دوم کمرنگی ظاهر شد. نمی توانم حسم را درآن لحظه توضیح دهم . همسرم سر کار بود و گرفتار. به او زنگ زدم. سلام. داری پدر می شوی. پشت خط خشکش زده بود.میدانم به چه چیزی فکر میکرد. 9 ماه آینده چه میشود؟ وقتی گوشی را قطع کردم اظطرابی عجیب در سراسر وجودم نقش بست. واقعا این بار چه میشود!
یک دوران حاملگی سخت شروع شد. 6 ماه تمام استراحت مطلق. نه خوب گذشت.نه زود گذشت.فقط به عشق کودکم تحمل کردم و تمام شد. روز زایمان فرا رسید . و من و همسرم بالاخره فارغ شدیم!!!!
چقدر لحظه شیرینی است که برای اولین بار صدای کودکت را بشنوی. و صورت کوچکش که زیباترین چهره ای ایست که تا کنون خداوند خلق کرده را ببینی . احساسی که نمیشود توصیف کرد. وقتی دستهای کوچک و معصومش را میگیری . وای که چقدر لطیف است. و او با قدرتی عجیب انگشت تو را می فشارد. به تو سلام میکند و تا آخر عمر تو را گرفتار خویش میسازد . و آن لحظه فقط عشق است و عشق است و عشق....
از خدا ممنونم که مرا یک زن آفرید . او موهبتی را به ما زنان عطا کرد که هیچ مردی در تمام عرصه های هستی حتی یک لحظه از آن نصیب نبرده. احساس مادر بودن.
من میدانم اگر تمام کارهایی که در دنیا انجام دادم راهی برای بهشت نباشد همین عشق مرا به بهشت خواهد برد. عشق به فرزندم. شاید برای همین است که می گویند بهشت زیر پای مادران است...
تقدیم به تمام مادران دنیا
مبارک باشه عاطفه جان
خیلی متن قشنگی نوشتی عزیزم
انشاالله دخترت زنده و پاینده باشه
برا من هم که در انتظار هستم دعا کن
متنت رو که میخوندم موهای تنم همه سیخ شدن خیللللللللللللیییییییی عالییییییییییی بود

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
قدمش مبارک باشه خانمی

امروز روز تولد دوسالگی دخترمه و با خوندن نوشته هات یاد روز تولدش افتادم واقعا هیچ لحظه ای به شیرینی وقتی که برای اولین بار اون موجود کوچولو رو لمس میکنی نیست
2740
مبارک باشه عزیزم .خدا حفظش کنه براتون.
متنت هم خیلی زیبا و دلنشین بود.اون قسمتس که از احساس مادر بودن نوشتی خیلی دوست داشتم.واقعا هیچ لذتی در دنیا بالاتر از این نیست.انشالله خدا قسمت همه دوستان منتظر بکنه.الهی امین.
عاطفه جان مبارک باشه
متنت خیلیییییییییییییییییی قشنگ بود تمام موهای بدنم سیخ شد
خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم
الان نزدیکه اشکم در بیاد
برای ما هم دعا کن
من هم 2 تا سقط داشتم
برام دعا کن باردار بشم و نی نیم برامون بمونه
نفسم رادین
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز