10 ساله که ازدواج کردم
بچه نداریم
چون رابطه زناشوئی نداریم
دوستان خوبی هستیم
من و شوهرم حرف هم و خوب میفهمیم اما روابط جنسی ما با مرور زمان کم رنگ شد و از3سال پیش عملا همخونه و دوست خوب هم هستیم
هر دو از این وضع رضایت داریم و هیچ کدوممون گلایه ای نمیکنه
مشکلات ما وقتی پیش میاد که بخوایم با هم رابطه ای داشته باشیم
اونجاست که هیچ رقم با هم کنار نمیایم و شاید تا یکی دو هفته سر همین موضوع قهر و جر و بحث و گله گذاری ها شروع بشه تا اینکه باز به این نتیجه برسیم که بیخیال
همون جوری خوب بود
ما مشکل داریم
نه من نه اون بلکه هر دومون
نمیدونم این مشکل درمان داره یا نه؟
من از روزی که ازدواج کردم حسی به نام نیاز جنسی نشناختم
هیچ وقت نفهمیدم این لذت جنسی که ازش حرف میزنن چه جور حسیه؟
هر بار که رابطه داشتیم
زجر کشیدم
اعصابم خرد شده
و آخرش نفهمیدم این چند دقیقه نفرت انگیز چه خیری داره که دنیا رو فساد گرفته؟
وقتی یکم رو مون بهم باز شد در کمال تعجب دیدم همسرم هم همین نظرو داره
وضع اون از من بدتر بود
اون عقیده داره رابطه جنسی هیچ خیری برای مرد نداره وباعث مریضیش میشه
در حقیقت اون بود که روابط ما رو خاتمه داد
از دوستام پرسیدم خیلی از اونها هم حس منو تجربه کردن
یکی از دوستام میگفت این حقیقتو که چیزی از روابط زناشوئی نمیفهمم مثل یه راز از شوهرم پنهان کردم
اونقدر فیلم بازی کردم که خودم هم باورم شده لذتی در این رابطه هست اما حقیقتا هیچ چی حس نمیکنم و فقط تحمل میکنم تا شوهرم راضی باشه
دیدم اکثر زنها همین وضع و دارن
اما گویا مرد ها مثل شوهر من نیستن
و من اینجا یکم شانس آوردم
الان فقط نگران بچه دار نشدنم
دوست دارم مادر بشم
اونم دوست داره پدربشه
اما با سالی یه رابطه زناشویی ناموفق که نمیشه پدر و مادر شد
از طرفی دوست دارم اگر بیمارم درمان بشم
اما دکترم در کمال ناباوری با دیدن آزمایش ها ی من گفت که من کاملا سالمم
نیاز به راهنمایی دارم
حالا از شما میپرسم
خانم های ایرانی
آیا از رابطه جنسی با همسرتون حسی درک میکنید؟