ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
شوهرم کوچ نمیکرد از ساختمون مادرش اینا منم گفتم این خونه جن داره میترسم بعد سقف خونه روسوراخ کردم گفتم ک سقف ترک برداشته اب میده ابگرمکن رو خراب کردم و گفتم یچیز درست و حسابی اینجا نیس خلاصه چون مستاجر بودیم سریع رفتیم
مطمینم هیچ کاری نکردم ولی انقدر عذابم دادن که دیگه صبرم تموم شد محترمانه یچیزی گفتم بهشون که از دماغشون اتیش بیرون میزد ولی نتونستن جوابمو بدن😂البته حرف حق بود،،ولی انقدر سوحتن که قطع رابطه ازونجا شروع شد😂
ماه پيش بود از دوسه روز قبلش گفت ناهار بياين اينجا دلمه درست كنم.... منم همون روز دقيقا مامانم رفت خونه خواهرم با عمه ام اينا جمع بودن... منم زنگ زدم شوهرم چشام بد درد ميكنه قرص خوردم خوابيدم تو برو ناهارتو بخور برو سركارت من نميام شب ميام.... اقا زديم ناهار رفتيم خونه خواهرم پدرشوهرم ديدم زنگ ميزنه نگو پشت دره اول برا من دلمه اوردن ناهار بخورم😓😓مجبور شدم بگم خيلي حالم بد اومدم دكتر با خواهرم بعدازظهرش هم رفتم اونجا🤭🤭🤭😂خوبي بهم نيومده ها
ای خدای تنهاییِ من، چه بسا هر گره ای که در کار من میاندازی، همچون گرههای قالی باشد که با آنها برای سرنوشتم، نقشی زیبا بیافرینی. هرچه مرمر ساییدهتر شود، مجسمه زیباتر میشود.