2703
2553
فکر کنم حتی اگر ازدواج اولت هم نباشه ولی بچه از خودت نداشته باشی کار سختیه. یکی از دوستای من که واقعا آدم فرشته صفتیه. مدتها با مردی قرار ازدواج داشت که اون آقا از ازدواج اولش بچه داشت. خود دوستم هم بار دومش بود اما بچه نداشت. خلاصه با وجودی که همدیگرو خیلی دوست داشتند و دوستم هم بچه اون مردو خیلی دوست داشت، اون قدر همسر قبلی آقا اذیت کرد که دوستم دید عطای این عشقو به لقاش ببخشه بهتره و نامزدیشو با ایشون به هم زد. راستش من دوستم می شناسم می دونم مثل اون کم پیدا میشه وقتی می بینم اون نتونست با چنین شرایطی کنار بیاد فکر می کنم برای بقیه که مثل اون نیستند دیگه از محالات باشه.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا همه یکطرفه قضاوت میکنین؟ دوست عزیز علت واقعی طلاق رو جویا شو و خودت رو در موقعیت اونها قرار بده. ببین اگه تو تواون زندگی بودی چه میکردی؟
با بچه بیشتر آشنا شو ببین بقول یکی از دوستا با اجبار پیش پدرشه یا شاید اونم مثل پدر از مادرش دلگیره و بدش میاد؟ آیا جنبه و حوصله نامادری بودن رو داری ؟ میتونی با خو.دت عهد کنی که فردا که خودت بچه دار شدی با اون بچه اول شوهرت نجنگی؟

من معتقدم اونی که جدا شده تو زندگی یکبار انتخاب اشتباه کرده این دلیل نمیشه تا آخر عمر تاوان پس بده . اونم حق داره دوباره زندگی شروع کنه. شاید دوتا آدم که ازهم جدا شدن هیچکدام بد 100% نباشن و فقط با هم جور نیومدن. مگه آدم بی عیب هم پیدا میشه؟ همه عیبهایی دارن . خوبیهایی هم دارن.
من هم همسر دوم شوهرم هستم و بینهایت ازش راضیم. اون از زندگی اولش تجربه هایی داره که شاید هر مردی نداشته باشه.

دوست عزیز خوب فکر کن و بررسی کن فقط عجله نکن. همه جوانب رو خوب ببین و منطقی باش. انشالله هرطور که صلاحت باشه همون میشه.
ای دی جان پست اولتو پاک کردی و من نتونستم شرح ماجرا رو ببینم اما موضوعت نشون میده که میخوای با یه اقای بچه دار ازدواج کنی.
یکی از اقوام دورمون دو سال بعد ازدواجش همسرش فوت کرد در حالی که یه پسر سه ماهه داشت.تا هفتسالگی فرزندش از ازدواج تفره رفت .خواستگارای زن طلاق دادرو رد کرد.خواستگارای مجرد و رد کرد (چون میگفت یه ادم مجرد نمیتونه برای پسرم پدری کنه.).خلاصه سال هفتم خواستگاری براش اومد که همسرش فوت کرده 12 سال از خودش بزرگتر بود و سه تا بچه داشت.این خانم در سن 27 سالگی یهو مادر 4 تا بچه شد .گفت واسه بچه های اون مادری میکنم تا اونم واسه پسرم پدری کنه.با شوهرش رابطش فوق العاده بود.و هر دو واسه بچه ها کم نذاشتند.اما مگه اطرافیان میزاشتند اینا زندگی کنن.همش بچه ها رو پر میکردند که شما مادر ندارید.مواظب همدیگه باشید.غذا چی بهتون میده؟کجا بردتون واسه بچه خودش چی میخره.و هزار تا چیز دیگه.
هر وقط بچه ها به خونه خاله یا عمشون میرفتند.تا یه هفته با مادر بیچاره سر ناسازگاری داشتند.بعد خودشون میگفتند که مثلا فلانی بهمون گفت تحویلش نگیریدووووووووو
با همه این مشکلات بزرگشون کرد .دانشگاه فرستادشون.روز مادر براش کادو میگرفتندو میگفتند تو از مادر همه دوستامون جوونتری.مهربونتری......باز چار روز بعد یه بحث دیگه.
حالا بیست سال از ازدواجشون میگذره.بچه ها از ابو گل در اومدن.یه دعوای اساسی راه انداختندو به پدرشون پیله کردن.که باید خونه رو بفروشیو سهم مادرمون از خونه و مهریه مادرمونو بینمون تقسیم کنی.بعد از 6 ماه دعوا .حالا پدر و مادر رفتند مستاجری.
این بود دستمزد 20 سال یتیم داری این خانم.تو سن 27 سالگی 4 تا بچه رو دنبال خودش میکشند اینور و اونور.خریدو تر و خشک کردن.(زمانی که هم سنای خودش بیشتر از یه بچه نداشتند)از همه دوستای هم سنش برید و شد همدم خانمای 50 ساله.)
حالا خودت قضاوت کن.
فرزند کسی نمیکند فرزندی///////گر طوق طلا به گردنش افکندی!!!!
جر و بحث کردن با بعضیا مثل اینه که بخوای رو چرتکه، ویندوز 8 نصب کنی![smiley]s/sm_16.gif[/smiley]
2456
فرنگیس جان من با به قول فرنگی ها استریوتایپ مخالفم. گاهی ممکنه فرزند خودمون هم خدای ناکرده ناخلف از آب در بیاد و برامون فرزندی نکنه، گاهی ممکنه بچه دیگران بیش از بچه خودمون بهمون برسه.

ولی با صحبتهای دیگه شما موافقم. در مورد دوست من هم مشکل از همسر سابق، مادربزرگ و عمه های بچه بود. همسر سابق که به دلایل واضح اذیت می کرد چون تحمل دیدن دیگری رو به جای خودش نداشت. حالا اگر کسی با مردی بخواد ازدواج کنه که همسر سابق اون آقا راه خودشو پیدا کرده باشه یعنی مثلا با ازدواج مجدد یا مهاجرت به کل از زندگی اون آقا رفته باشه بیرون، مشکلش از این جهت حله. پس افراد یک- باید دقت کنند همسر سابق اون آقا تو چه جایگاهیه و روابطش با اون مرد در چه حده؟ فقط در مورد بچه است یا نه مثل دوست من هنوز خرجش رو همسر سابق باید بده؟ (در خارج اینطوره و این یعنی رابطه و کشمکش دائم بین دو همسر سابق).

دوم هم مادربزرگ و عمه های اون بچه هستند. در مورد دوست من اونا دائم حساس بودند که دوستم با این بچه چطور و چگونه برخورد می کنه و سعی می کردند تو هر رفتارش بهانه ای پیدا کنند. به قول دوستم می گفت به جایی رسیده بودم که این بچه دیگه یک مقام قدسی پیدا کرده بود و از معصومین هم بالاتر بود و بهش هیچی نمی شد گفت که هیچ باید براش احترامات ویژه هم قائل می شدم! مثلا هر چی که دلش می خواست می پختم یا هرچی که دلش میخواست باید خریده می شد. کارهایی که یک مادر واقعی برای بچه اش انجام نمی ده لزوما. پس دوم اینه که به خانواده مرد و این که چقدر منطقی هستند هم باید توجه بشه.

آخر از همه خود مرد مهمه. که چقدر فهم داره و به حرفهای سایرین اهمیت می ده و یا چقدر قاطعیت داره تا جلوی دخالت بقیه رو بگیره. چقدر دنبال همسر برای خودش و شروع یک زندگی تازه است یا نه فقط می خواد جای خالی زنی که رفته رو پر کنه و همون زندگی رو ادامه بده؟

خلاصه فکر کنم ازدواج در چنین شرایطی اگر نا ممکن نباشه اما صد در صد خیلی پیچیده هست.
2714
سلام به نظر من دختر باید با پسر ازدواج کند نه مرد بچه دار و پسر نیز باید با دختر ازدواج کند نه با زن مطلقه بچه دار.
تجربه نشان داده است که ازدواج های خارج از عرف موفق نبودند. پس نباید احساسی عمل کرد. عقل و منطق باید
بر احساس غلبه کند.
ای دی جان....خیلی وقت پیش پست گذاشتی و نمیدونم که ایا این کار و کردی یا نه...من خودمم با این کار مخالف100% هستم اما ککسی و تو همین نی نی سایت میشناسم که اینکار و کرده و شکایتی نمیکنه....البته من واقعا نمیدونم راضی هست یا نه...اما دیدم شکایتی هم نکرده
قوی کسی است که ، نه منتظر میماند خوشبختش کنند و نه اجازه میدهد بدبختش کنند

Lilypie First Birthday tickers

Lilypie Third Birthday tickers
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687