منم اوایل زندگیم شوهرم خیییلی وابسته خانوادش بودبخصوص مادرش
خاله های عوضیش تصمیم گیرنده زندگیمون بودن
خفته ای بک شب دوشب خونمون بودن.هربارکه خونه مادر شوهرم میرفتم کثافت ها اونجا بودن.حالا بماند چقدر حرف زورو تلخی نسار آدم میکردن.وقتیم گلگیشون رو پیش شوهرم میکردم شوهدم انگاردنیا رو سرش خراب میشد انقدر سختش میومد.دیگه من زدم سیم آخر خونه رو ترک کردم واسه ۲۰ روز رفتم خونه بابام.تو این ۲۰ روز کاااملا ارتباطم رو با شوهرم قطع کردم.کاری کردم که به غلط کردم افتاد.
الانم خداروشکر کاملا پای همشون رو واسه همیشه از زندگیم بریدم
من توصیه نمیکنم زن خونه و زندگیش رو جابزاره بره خونه باباش.
ولی من خودم واقعا نتیجه گرفتم.در نبودم شوهرم عقلش سرجاش اومد واونوقت فهمید چیرو از دست داده