2733
2734

دوستان عزیزم امشب شب سوم محرمه و به نام دردانه و سه ساله ی امام حسین ع

هرکس شعر یا کلام یا حرفی باهاشون داره اینجا بنویسیم

ایشون خیلی باب الحوائجن

حاجتمندا بیاید

از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘



السلام علیک یا عطشان

چه بلایی سرِ لبت آمد؟

تا من و تو به وصل هم برسیم

جان به لبهای زینبت آمد


با تو قهرم پدر! کجا بودی؟

بی من و خواهرت کجا رفتی؟

دلخورم از تو، عصر عاشورا

بی خداحافظی چرا رفتی؟


سر عباس تا سرِ نی رفت

خیمه ها گُر گرفت،بلوا شد

تا که دیدند بی علمداریم

سرِ یک گوشواره دعوا شد


من غرورم جریحه دار شده

شاکی از دستِ ساربان هستم

کعب نی ها مدام می گویند

دست و پا گیر کاروان هستم


سرِ بازار دیدنی بودیم!

دید زلفت که ما پریشانیم

عمه ام داد می زد: ای مردم

به پیمبر قسم مسلمانیم


چادرم را سرِکسی دیدم!

معجرم را سرِ یکی دیگر!

با عبایت نماز می خواند

مشرکی پشتِ مشرکی دیگر!


دختر حرمله چه مغرور است!

بر سرِ بام دف تکان می داد

او خبر داشت که یتیم شدم

پدرش را به من نشان می داد


کاش قرآن پدر نمی خواندی

خیزران از لبِ تو دلخور شد

اولین ضربه را که زد، دیدم

چوب خطِ صبوریم پُر شد


عمه با من نبود، می مردم

پایِ طشت طلا نجاتم داد

نه فقط شام؛ کربلا کوفه

خواهرت بارها نجاتم داد


بالهایِ شکسته ای دارم

پرزدن با تو کاش راهی داشت

شام ویران به جای ویرانه

کاش گودال قتلگاهی داشت


علقمه،مَشک،ساقی و اصغر

شده سرمشقِ گریه هام پدر

بردن من به نفعِ زینب توست

دردِسر را ببر ز شام پدر


از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...
2731


شعله‌های خیمه‌ها موی سرش را... بگذریم

رد این زنجیرها بال و پرش را... بگذریم


یک پدر با چشم‌هایی نیمه‌باز از روی نی

سیلی زجرآوری بر دخترش را... بگذریم


هر زمان چشمش به سرها می‌خورد در بین راه

شمر پیش چشم‌هایش خنجرش را... بگذریم


درد پایش هیچ؛ وقتی درد پهلو می‌گرفت

با لگد آرام شد تا مادرش را... بگذریم


در دلش گل کرد حس خواهرانه بین راه

خواند لالایی که قدری اصغرش را...  بگذریم


با عمو عباس گفت آخر نمی‌بینی مگر

خواهرت نامحرمان دور و برش را... بگذریم

***

با وجود زخم تاول، زخم گوش و زخم دست

دل‌خوش است از این‌که بر سر معجرش را... بگذریم


از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...

تو این چند روز و چند شب آینده مدام از حضرت زینب و بقیه خانوم ها حرف زده میشه بسیار هم عالی

کاش به زن های ایرانی هم همونقدر اهمیت بدیم

امام حسین زنها و دخترا رو برد کربلا

اونوقت ما تا حتی اجازه رفتن به یه استادیوم هم نداریم


بر ما گذشت نیک و بد                اما تو روزگار فکری به حال خویش کن ،                                       این روزگار نیست... 

مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود

زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود

درد رقیه تو پدر جان یتیمی است

درد سه ساله تو مداوا نمی شود

شأن نزول رأس تو ویرانه من است

دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود

بی شانه نیز می شود امروز سر کنم

زلفی که سوخته گره اش وانمی شود

بیهوده زیر منت مرهم نمی روم

این پا برای دختر تو پا نمی شود

صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند

خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود

چوب از یزید خورده ای و قهر با منی

از چه لبت به صحبت من وا نمی شود

کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر

این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود

                                               

شاعر:محمدسهرابی

خدایا چنان کن سرانجام کار      تو خشنود باشی و مارستگار💖
2738
تو این چند روز و چند شب آینده مدام از حضرت زینب و بقیه خانوم ها حرف زده میشه بسیار هم عالی کاش به ز ...

انساالله مشکلتون حل میشه و به خواستتون میرسین عزیزم

اصلا مقایسه عجیبی بود از اون سفر آقا با خانوادش برای چیز و هدف دیگه ای با حضور زنان تو استادیوم که خواسته منم هست

از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...
التماس دعا هرجا دلتون شکست...

عالی بود عزیزم حال و هوام عوض شد فدای سه ساله امام حسین بشم.فدای حضرت زینب بشم.

ان شاالله به حق این شب ها به حاجتت برسی ان شاالله هرمشکل وگرفتاری داری حل بشه.امروز داشتم زیارت عاشورا میخوندم یادت شما کردم براتون دعاکردم عزیزم.😞😞😞

اگر تکیه گاهت خدا باشد زمین نخواهی خورد
عالی بود عزیزم حال و هوام عوض شد فدای سه ساله امام حسین بشم.فدای حضرت زینب بشم. ان شاالله به حق این ...

ممنونم عزیز دلم 

انشاالله حاجت روا باشی همیشه

ممنونم از محبتت  

التماس دعا و همیشه دعات میکنم

از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...

از زبان رقیه(س)


ابر هی در صورت مهتاب بازی می کند


باد دارد توی زلفت تاب بازی می کند




لب ز چوب بی حیای خیزران پاره شده


مثل آن ماهی که با قلّاب بازی می کند




گفته ام با بچه ها بابای من می آید و


دامن من را پراز اسباب بازی می کند




آسمان دیده که هرشب تا دم صبحی رباب


با علی اصغرش در خواب بازی می کند




عمه گفته قحطی آب است تا پایان راه


پس چرا آن مرد دارد آب بازی می کند؟؟؟




من اگر دردانه ات هستم به جای من چرا


باد دارد توی زلفت تاب بازی می کند؟؟؟



2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز