مادرشوهرم خیلی ذوق داشت. تقریبا هفته ای یبار به خودم میزنگید و حالم میپرسید. من بهشون گفته بودم حالم بده و ویارم شدیده و اصلا نمی تونم حرف بزنم
هفته ای دوسه بارم برام غذا و خوراکی میفرستاد. تو این مدت شاید دوبار رفتم خونشون ولی مادرشوهرم و دخترش میومدن یه سری میزدن.
بعد زایمانم خیلی زحمت کشیدن. پدرشوهرم تا ده روز برام روزی یه آناناس آب میگرفت 😅