هشت ماه پیش با همسرم آشنا شدم فرداش رفتیم صیغه محرمیت عقد موقت یکساله که مث دوران نامزدی همو بشناسیم همسرم یه دختر داره یه هفته نشد گفت باید بیای پیش ما من نمیتونم دور باشیم دیگه رکسانا پرستارشم رفته و ... اخه خانومش ۴ سال پیش فوت شده حالا که هشت ماه گذشته و من باهاش زندگی کردم دوستاشو دید مجردن چند بار پشت هم گفت زن گرفتن خریته دیروزم که گفت بلاخره جوابشو دادم که یعنی چی رکسانا بهش گفت این حرف و نزن بابا تو که گرفتی دیگه یهو به رکی گفت نخیر صیغست چند ماه بیشتر نمونده منو بگی بهم برخورد گفتم صیغه نامرو بیار پاره پارش کردم گفتم الان دیگه صیغتم نیستم یا عقدم کن یا بگو برم حالا مث مرددهاست خونه هم از صبح ساعت ۹ تا حالا نیومده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.