دینگ
ماشالله ماهک چه تاپیکایی راه انداختی😊😊😊
تو دوران دانشگاه يبار بين پسراي دو تا از اقوام بزرگ ايران دعوا شده بود ( وسط حياط دانشگاه با لباس محلياي خاص خودشون اومده بودن( مخصوص به شهز خودشون زدو خورد ميكردن همه جيغ ميزدن منم ساندويچ از تو كيفم دروورده بودم گاز ميزدم و تماشا ميكردم خنده دار نبود اما خواستم اينجا بنويسم😋
ترم اول دانشگاه با دوستم واسه اولین بار رفتیم سلف!!دیدم همه پسرن وچپ چپ نگاه میکنن!!قشنگ نشستیم وهمشم پچ پچ میکردیم چشونه اینا!!یکم بعدش یه مردی که لباس فرم تنش بود و نفهمیدم چیکاره بود گف سلف خانما طبقه بالاس و درش کنار در ورودی سلف پسرا😢😢😢😭😭😭
یه باز زیپ استادمون باز بود رنگشمممممممم صورتی پر رنگ بود
در واقع زیپش در رفته بود و بعد هی با دست نگه میدات ماهم منفجر میشدیم
یه استاد خیلی معروف داشتیم که همه عاشقش بودن.بعد اولین جلسه بعد تعطیلات تابستون، استاد داشتن حضور غیاب میکردن.منو صدا کردن من جواب دادم جاااانم.همه برگشتن چپ چپ نگاهم کردن😒😒😒😒😒
خیلی زشت بود و خجالت کشیدم.تازه اون موقع شوهر و بچه هم داشتم😅😅😅😅
تاثیر تعطیلات تابستونی بود.نمیدونم بقیه چی دربارم فکر کردن
من انقد از یونی و رشتم متنفرم که هیچ خاطره خنده دار نساختم ۵ دقه دیر رفتم سر کلاس همون لحظه خسته نباشیدم زدم بیرون واینسادم‌تو راهرو با دخترا هیچوقت
یه دفعه یکی از بچه ها که دختر بود حالش بد بوده میاد امتحان بده بره یهو پامیشه بره
در واقع تصور کنید ما ردیف راستیم خودش وسط و یه ردیف چپ هم داریم
یهو استفراغ میکنه سمت ما همه هم شروع میکنن جیغ کشیدن و پریدن ممن فکر کردم سوسک دیدن من پریدم بالاااااا بعد دقت کردم ب دور و اطرافم دیدم کیف بچه هااا پرهههههههههههههههه
یکی پالتوشو تازه خریده بوددد اصلااا یه وضعی بود
هرچی فکر میکنم میبینم کلاسامون همه جدی بود اصلا خنده نداشتیم 😞
یه دفعه یکی از استادامن که خیلی چاق بود داشت یه چییزی رو توضیح میداد یهوو نفس همیق کشیدووو شکمش محکم ول شد و ازش یه صدایی در اومدددددددددددددددد
واییییییییی خدا یعنی ما نمیتونستیم خندمون ر جمع کنیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
30 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
