2726
عنوان

شما تو همچین خونه ای دلتون میاد چیزی بخورید یا من زیادی حساسم؟

| مشاهده متن کامل بحث + 19819 بازدید | 321 پست
من برای حل این  مشکل. همیشه چادر رنگی خوشگل،متناسب با لباسم همیشه همراهم هست. چون تمام ...

😭😭😭😭😭😭نگووووو بوی تف من همیشه چادرو سرشو تا میزنم تا اونجایی که تو دهنشون میکنن توصورتم نیفته

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

وااااااای ما خونه یکی از فامیلای نزدیکمون وقتی میریم اینطوریه حتی بدتر از این. اینقد تو آشپزخونش کثیفه که من دلم نمیاد راه برم اونجا .همش پام میچسبه رو سرامیکا. رو مبلاشون گال بسته از کثیفی بچه هاش اینقد صورت و لباساشون کثیفه که من فقط دعا میکنم سمت من نیان .یه بارم شام دعوت بودیم سبزی خوردنو همینطوری ریخت توی سبدو گذاشت تو سفره. گفتم نمیشوری؟ گفت روش نوشته شده نیاز به شستشو ندارد بعد سر سفره بهش گلاشو نشون دادم گفتم تو به نوشته هاش اعتماد میکنی؟ خدا میدونه غذاشو چجوری پخته. دیگه هم از اون روز هر چی گفت بیاین نرفتیم

پسرم دنیامه ⁦❤️⁩😍

اونجا ارایشگاهه یا خونه هروقت رفتی بگو روزه ام

من دلم خوشه به همسرم و دوتا دسته گلم خدایا مرسی که خوشبختم فقط ازت سلامتی این سه تا عشقارو میخام بوس بوس دوست دارم

واي يه بارتوخوابگاه بودم اومدم برم دستشويي ديدم يه دختره حولشوانداخته توروشويي دستشويي داره به قول خودش ميشوره.چشام چهارتاشد.بعدش که رفت ديدم روشويي عجب برقي ميزنه!!!!

دربدترين روزها،اميدوارباش.هميشه زيباترين باران ازسياهترين ابرمي بارد...
من اولین بار که تشریفم رو به عنوانِ عروس خانم بردم خونهء خواهر شوهرم لیوانِ چایی رو که بردم نزدیکِ د ...

وای خدا منفجر شدم نفسم رفت😂😂😂😂😂😂

پیج کاری من😍😍😍سفارش و دوخت انواع لباسهای مادر و کودک با بهترین کیفیت  ferly_design
چند وقت پیش رفته بودن مسافرت هشت تا مرغ عشق دارن توقفس.بعد این مرغ عشقارو ول داده بودن تو خونه یعن ...

یعنی منفجرشدم از خنده.... از تصور حرفایی که گفتی ....دور دور زدن مرغ عشقا ........اونم 8تا..... جفت جفت تو خونه خالی  چه حالی کردن خخخخ ...... شاید مادرشوهرت اینا عضو انجمن حمایت از حیوانات باشن........ شاید تو انجمن بهشون اینا گفتن خخخخخ      

خواستن تریپ حامی حیوانات بیان خخخخ     

من یه بار تو مهمونی با قاشق تمیز تو بشقابم ماست ریختم چون همه ی ماستو نمیخواستم بخورم... بعد یهو دیدم خاله م با قاشقی ک غذا میخورد از تو بشقاب من یه قاشق ماست برداشت خورد ... باورتون میشه... تو همون بشقابی ک من داشتم غذا میخوردم... اوج بیشعوریه.... بعد من بشقابو دادم جلو گفتم نمیخوام دیگه ناراحتم شد گفت ایش

یا یه خانواده ای رو میشناسم سر سفره یه پارچ و یه لیوان میارن همه با همون لیوان اب میخورن تو خورش قاشق نمیزارم هرکی با قاشق دهنی خودش خورش برمیداره بعد دیدم تو یه بشقاب خورش چند تا برنجم افتاده از قاشق یکیشون....

یا مثلا تو حمومشون یه شورت روی شیر اب گذاشتن ابش بره....

و خیلی چیزای دیگه


من به سر سبزی این زندگی ایمان دارم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730