خونه یک بنده خدایی رفتیم جلسه قرآن هم پامو گذاشتم توی راهرو سوسکه از کنارم رد شد رفت زیر جا کفشی من هم این قدر دل بد هستم ،به خدا دلم نمی رفت چای بخورم روز روشن هر آن منتظر بودم از دور و ور خونه سوسک بیاد بیرون
حالا موى سر خوبه، موى جاى ديگه تو غذاتون نباشه صلوات😖
من زیاد نگاه نمیکنم ولی زن عموم انقدر کثیف حد نداره قورمه سبزی درست کرده بود سنگ ریز توش بود😣تو سبزیش بوده احتمالا هنوزم که هنوز حالم بد میشه ولی نمیشد برم دستشویی بالا بیارم موهاشم کلا تو غذاست😣عزا میگیرم دعوتمون میکنه
من اولین بار که تشریفم رو به عنوانِ عروس خانم بردم خونهء خواهر شوهرم لیوانِ چایی رو که بردم نزدیکِ دهنم بوی بازار ماهیِ خرمشهر پیچید تو دماغم😷شایدم ظرفهای تخمِ مرغی که آب جوش ریختی توشون😷شایدم تنگِ ماهی گلی که 1 ساله آبش رو عوض نکردی😷
خلاصه چایی رو نهادم رو میز و تا فرداش همین بوهای گل و بلبل تو دماغم بود😷
حالا اینو چی میگید عمه من رکابیای کهنه شوهرشو میکنه دم کنی رو قابلمه خداروشکر قطع رابطه ایم😂😂😂😂
