همسر من خيلي مرد خوبيه با دركه بهم ميگه صب كن ارتقا شغلي بگيرم خونه ميخرم ميريم ولي حوصله كن
خيلي انتظار دارن ازم شما كه تجربه ايد و چند ساله ازدواج كردين كمكم كنيد من خيلي روحيه لطيفي دارم حركتاي مادر شوهرم رو مخمه
خيلي باهم فرق داريم خيلي دختراش هر روز ميان جمع ميشن غيبت ولي من كارو زندگي دارم معلمم سر كار ميرم اهل اين چيزا نيستم مثلا منو ديدني با كنايه ميگن نيستي فلان امار ميگيرن همش كجام به روسري ميخرم ميگن تازه خريدي به مانشون نداده بودي با تعنه
يا مادر شوهرم با جاريم لاو ميتركونه جلو اصلا شاخ در ميارم ميگم ادم چجوري انقد دو رو همه چي بهم گفتن ولي الان اينجوري
اصلا هميديگرو نميفهميم اذيت ميشم