- سلام دوستان من از خواننده هاي خاموش اين سايت بودم اصلا دوس نداشتم يه بيام تاپيك مادر شوهري بزنم ولي يه موضوع اذيتم ميكنه گفتم شما هم جنسين ميتونين كمك كنين دوش دارم همه چيزو بگم تا كمكم كنيد من ١٠ ماهه كه عروسي كردم و بي تجربه ام خيلي هم احساساتي هستم برخوردمم بابقيه سنجيده شدس يعني هر چيزي از هر كسي نميپرسم ميگم شايد دلش نخواد يا زود صميمي نميشم ولي مهربونم ازدواج ك كرديم باهمسرم گفتيم حالا كه طبقه بالاي خونشون خاليه و اونا پيشنهاد دادن اومديم نشستيم اينجا حالا بماند كه الان پشيمونم بخدا من ميگفتم چه اشكالي داره اونام مثل پدر مادر خودم ولي با رفتاراشون ديدم كه نه كلا من خيلي بي سياست و ساده وارد اين خونه شدم ولي اونا كلي انتظار دارن
حالا مشكل من رفتاراي مادرشوهرمه خيلي با سياسته يعني هر رفتارش يه معني هر حركتش چيزي نميگه ها ولي با برخورداش نيشت ميززنه جاريم از من ١٥ سال بزرگتره بااون مشكل داشتن بعدا كه خوب شدن با ابنك خيلي حرفا به هم زده بودن ولي الان دل و قلوه ميدن به هم مخصوصا جلو من و اين منو اديت ميكنه يعني قشنگ احساس ميكنم بخاطر من داره اينكارارو ميكنه قربون صدش ميره تعريف ميكنه
