امروز عصر بعد از مدتها خواهرزاده 3 و نیم ساله ام رو بردم پارک که هم خودم هوایی بخورم هم به خواهرزاده ام خوش بگذره.ایشون سوار سه چرخه اش بود و دنبالش راه میرفتم.یه عده بچه داشتن فوتبال بازی میکردن.به فاصله چندمتری از محدوده ای که بازی میکردن رد شدیم یهو از پهلو توپ با شدت زیادی به سرم برخورد کرد.گوشم درد عجیبی کرد و همونجا نشستم و اشکهام بی اختیار سرازیر میشدن.احساس کردم مغزم جابه جا شد.مردم جمع شدن و خواهرزاده ام با چشمای گرد شده داشت نگام میکرد و میگفت خاله حالت خوبه؟!!!
که بعدش اومد بغلم کرد و گفت گفت خاله اینا بچه های بدی هستن
فقط خدا رو شکر کردم که به سر و صورت خواهرزاده ان نخورد.
الانم احساس میکنم جای ضربه ورم کرده و اینکه عینکم هم حسابی کج شده.