2733
2734
عنوان

مامانمو خواهرام کتکم زدن

558 بازدید | 18 پست

من ده تومن از خواهرم میخواستم

بهش گفتم پولمو‌ بده گفت نه تو از من پول نمیخوای من به تو بدهکار نیستم قبلا دادم و داشتیم بحث میکردیم

من واقعا عصبی شده بودم 

مامانمم یهو ازش طرفداری کرد گفت اره! وحیده پولی نباید به تو بده تو داری حق خوری میکنی

بچه ها گور بابای ده تومن واقعا ده تومن پولی نیست اگه میگفت نیاز دارم میگفتم باشه بمونه پیشت 

ولی نمیتونین تصور کنید یه لحظه از اینکه داشتن انکار میکردن و مامانمم باهاش همدست شده بود چقدر عاجز و درمونده شده بودم 

ی لحظه جنون بهم دست داد زدم رو شونه مامانم گفتم چیزی نمیدونی چیزی نگوو

یهو خواهرام مثل وحشیا افتادن به جونم موهامو کشیدن زدنم همشون ریختن روم

هیچیه زندگیم مثل ادمیزاد نبود از زندگی بریدم نه از خانواده شانس اوردم نه از خودم خیلی دلم از خدا گرفته خیلی بی کسم کاش حداقل خودمو داشتم ولی خودمم ندارم کاش حداقل خدا به جسمم رحم میکرد دیشب از ته قلبم ازش خواستم حالا که خانوادم اینن حداقل شفام بده اعتماد بنفسم برگرده بتونم تنهایی از پس خودم بربیام😭

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

خیلی بده وقتی داری یه چیزیو حق میگی ولی انکار کنن من بارها برام پیش اومده  حقیقتو میگفتم ولی ب ...

دقیقاااا

من از قصد مامانمو‌ نزدم بخدا اینقدر فشار عصبی بهم وارد شد نمیدونستم دارم چیکار میکنم

حالا مگه خیلی رفتارت بد بود که همه ریختن سرت 

گفتم که 

اینا داشتن انکار میکردن مامانمم ازشون طرفداری میکرد سر من داد میزد اینقدر از انکارشون عاجز و عصبی شدم محکم زدم رو شونه ی مامانم از قصد نبوددد عصبیم کردن فقط خدا میدونست حالمو اون لحظه

ایناهم چون من مامانمو زدم افتادن سرم

دقیقاااا من از قصد مامانمو‌ نزدم بخدا اینقدر فشار عصبی بهم وارد شد نمیدونستم دارم چیکار میکنم

اره حالتو درک‌میکنم چون خودم خیلی برام پیش اومده 

تازه من یه بار انقد فشار روم بود مامانمم قبول نداشت حرفمو 

تمومه گلاشو تیکه تیکه کردم تازه هم گرفته بود 

هر چی گلدون داشت شکوندم 

البته دو روز بعدش رفتم طلامو فروختم براش عینه همونا رو گرفتم ولی خوب شرایطه خیلی بدیه حرفتو قبول نکنن با اینکه میدونن حقیقت داره 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687