2752
2734
و اینکه مطمعن باش نامزدت به خاطر تو نمرد ، خدا انتخابش کرد که بره ، خودت رو سرزنش نکن عزیزم اگه دنبا ...

امیدوارم همینجوری بوده باشه !!

حسام من...جانم..میشه یکبار دیگه صداتو بشنوم؟...میشه یکبار دیگه دستاتو بگیرم؟...خیلی زود نبود؟...ما که تازه داشتیم زندگیمونو شروع میکردیم...میشه بیای بگی همه ی اینا شوخی بوده ؟...مگه خودت نگفتی کنارت میمونم ؟؟چرا باید ۹ روز بعد از عقدمون از دستت بدم...۱۴۰۳ نحس ترین سال عمرم بود...پسرعمو ، همبازی بچگی، معشوق ، نابغه ،دلم برات خیلی تنگ شده..🖤 بابا تو هم رفتی پیش حسام ؟؟
دیشب توی اینستا بهم پیام دادو نوشته بود بهت حق میدم ناراحت باشی و چشت جز حسام کسیو نبینه منم صبر میک ...

ببین برکه تو قراره بعد حسام زندگی کنی ، بلاخره این حال بد هم تمام میشه و به زندگی عادی برمیگردی 

اجازه بده تیام درداتو تسکین کنه ، میدونم جای حسامو نمیگیره ولی شاید حالت باهاش خوب باشه ، بهتر که شدی به خودت دوباره فرصت عاشق شدن و دوست داشتن رو بده 

شاید خدا تیام رو گذاشته واست که جای حسام رو پر کنه 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

ببین برکه تو قراره بعد حسام زندگی کنی ، بلاخره این حال بد هم تمام میشه و به زندگی عادی برمیگردی  ...

نمیدونم شاید...کاش تیام بتونه جای حسامو پر کنه ...

حسام من...جانم..میشه یکبار دیگه صداتو بشنوم؟...میشه یکبار دیگه دستاتو بگیرم؟...خیلی زود نبود؟...ما که تازه داشتیم زندگیمونو شروع میکردیم...میشه بیای بگی همه ی اینا شوخی بوده ؟...مگه خودت نگفتی کنارت میمونم ؟؟چرا باید ۹ روز بعد از عقدمون از دستت بدم...۱۴۰۳ نحس ترین سال عمرم بود...پسرعمو ، همبازی بچگی، معشوق ، نابغه ،دلم برات خیلی تنگ شده..🖤 بابا تو هم رفتی پیش حسام ؟؟
ببین برکه تو قراره بعد حسام زندگی کنی ، بلاخره این حال بد هم تمام میشه و به زندگی عادی برمیگردی  ...

این حرکتم شاید بی شرمانه بود از نظر مادرم اما دوستام میگفتن روز خاکسپاری دست تیامو بردی بالا و با جیغ گفتی این حسام منه و نفس میکشه چرا دارین دفنش میکنین و تیامم همش داشت گریه میکرد...

کنترل خودم دستم نیست...نمیدونم چیکار دارم میکنم...

حسام من...جانم..میشه یکبار دیگه صداتو بشنوم؟...میشه یکبار دیگه دستاتو بگیرم؟...خیلی زود نبود؟...ما که تازه داشتیم زندگیمونو شروع میکردیم...میشه بیای بگی همه ی اینا شوخی بوده ؟...مگه خودت نگفتی کنارت میمونم ؟؟چرا باید ۹ روز بعد از عقدمون از دستت بدم...۱۴۰۳ نحس ترین سال عمرم بود...پسرعمو ، همبازی بچگی، معشوق ، نابغه ،دلم برات خیلی تنگ شده..🖤 بابا تو هم رفتی پیش حسام ؟؟
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687