2733
2734

متاسفانه من نمیدون چرا ب رفتار و حرفای مادرم حساسم (شاید ب این خاطره هیچ مادری و محبتی تو بچگی ازش ندیدم بجز تحقیر و مقایسه و...) ولی دلم براش میسوزه و چون ب دلایلی از بابام دلخورم تقریبا دوماه نرفتم خونشون (قبلا هفته ای یکبار یا دو هفته یک بار میرفتم) با وجود این که مادرم خیلی زنگ میزنه و اصرار میکنه بیاین ولی دلم نمیکشه برم(دلم میسوزه برای مادرم هربار میگه چرا نمیای) 




حالا بنظرتون ب شوهرم بگم بره مادرمو بیاره(چون ی شهر دیگه ایم) دوروز اون خونمون باشه و باهم بریم گردش و... (تقریبا هربار باهم بودیم دست خودم نیست ب حرکاتش، حرفاش و همه چیش حساسم و گاهی پرخاشم میکنم بش) 




یا ی جور دیگه خوشحالش کنم (اگه این گزینه رو پیشنهاد میکنید بگین چ جوری) 




لطفا جواب بدین خیلی مهمه ولی قشنگ و با دقت بخونین بعد راهنمایی کنید لطفا 


انشاالله ب حق قران همتونم ب مراد دلتون برسین

عزیزم مادر پدر فرشته هستن

درسته گاهی از رفتاریاگفتارشون ناراحت میشیم

ولی نمیشه که نادیده بگیریمشون خواسته هاشونو 

رو خودت کارکن سعی کن تحملتو ببری بالا و بامهربونی باهاش برخورد کنی

منم مادرپدرم مخصوصا مادرم ب شدت اذیتم میکنه طوریکه الان افسردگی شدید گرفتم بابت رفتاراشون

ولی مادرمه و مادر فقط یدونه ازش هست تو دنیا

رو خودم کارمیکنم تابتونم باهاش مهربونترباشم حتی زمانی ک بهم تیکه میندازه یا میخواد عصبی کنه

مادر من خیلی سختیا کشیده تو زندگیش و ناراحتی اعصاب و روان داره کلی دارو مصرف میکنه 

و من باتمومه اذیت شدنام جونمو میذارم براش

بیشترسعی میکنم چندذوز یکبار برم دیدنش ولی کوتاه

مثلا ساعت یک بعدازظهر میرم ساعت پنج برمیگردم

هم فرصت نمیدم اذیتم کنه هم اذیتش نمیکنمچون تایم کوتاهی هستم پیشش❤

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...

راستش منم یه مدتی همین مشکلو داشتم، اما بعد از چند سال دیدم خیلی از رفتارها و حرفای منم داشته اونو اذیت میکرده، و اکثر چیزایی که می‌گفت از سر دلسوزی بوده، حالا بلد نبود و تحقیر می‌کرد یا مقایسه می‌کرد بازم برای این بود که من پیشرفت کنم و اوضاعم بهتر باشه.

در هر صورت چند سالی هست تصمیم گرفتم باهاشون خوب باشم، اخلاق پدرومادرمو پذیرفتم و باهاشون مهربونم، با لطافت اجازه دخالت نمیدم بهشون، نه با خشونت.

اصلا حرفی از گذشته نمی‌زنیم و تقریبا هر دو هفته، یکروز کنار هم خوش میگذرونیم.

شمام اگر هر تصمیمی گرفتی گلایه و حساسیت رو بذار کنار گلم دنیا دوروزه.

ممنون از دعای خوبت عزیزم الهی که سایشون بالای سرتون باشه و در کنارشون شاد باشید

تا خدا هست، به مخلوق دمی تکیه مکن. که خدا کوهِ ثبات است و بشر، عین نیاز .... هر کسی رو لایک میکنم براش صلوات میفرستم، اگر ناراحت میشید، بهم بگید که لایک نکنم🌹

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

عزیزم جواب سوال من نبود تو حرفات 

دقت کنی بود. ما فقط میتونیم راهنمایی کنیم اما

هیچ کس نمیتونه دقیق به شما بگه چه کاری انجام بدی چون نه شرایط شمارو میدونه، نه شرایط پدر و مادرتو.

از کجا بدونیم مادرتو بدون پدرت بگی بیاد کار درستیه یا نیست!

یا اینکه شما برید اونجا بهتره یا اونا بیان پیش شما!

خودت با توجه به شرایط باید تصمیم بگیری عزیزم 

تا خدا هست، به مخلوق دمی تکیه مکن. که خدا کوهِ ثبات است و بشر، عین نیاز .... هر کسی رو لایک میکنم براش صلوات میفرستم، اگر ناراحت میشید، بهم بگید که لایک نکنم🌹
عزیزم جواب سوال من نبود تو حرفات

دقت کنی همش جوابت بود

باید بلدباشی که زیاد تو دسترسشون نباشی چون حتمااونا حرفاشون ازسردلسوزی هس ولی یکم تند و خشن تر شاید ب زبون میارن

بهترین روشی ک من ب کارمیبرم ک اینه ک سعی میکنم کمتر پیششون برم و دیرتر ولی با ارامش برم و با ارامشمم ارامشو بهشون بدم چون من تا عصبی شم داد بزنم مادرمم بدتر میکنه یااون گله کنه یا باحرفاش ازارم میده

ارامش من خودش ب تنهایی کافیه 

انتظارنداشته باش ک همه ی سکوت و کاریو انجام دادن از طرف اونا باشه.تو چندقدم بردار و نتیجشم میبینی

رو خودت کار کن عزیزم

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
دقت کنی همش جوابت بود باید بلدباشی که زیاد تو دسترسشون نباشی چون حتمااونا حرفاشون ازسردلسوزی هس ولی ...

قبلا هفته ای یک بار یا دوهفته یک بار میرفتم

تصمیم دارم بکنمش دو ماه یه بار

قبلا هفته ای یک بار یا دوهفته یک بار میرفتم تصمیم دارم بکنمش دو ماه یه بار

خب سعی کن همون ماهی ی بار بری ولی اونقدر گرم صحبت شو باهاش که فرصت ناراحت شدن ب خودتون ندی

هرجادیدی داره تنش ب وجودمیاد سریع ی چیزی بگو ک جو عوض بشه یا برون بیرون حیاطی باغی کوچه ای 

من هربارمیرم خونه مادرم اینا بیشتر تو  باغ و باغچه هستم تا توخونه یا دنبال مرغا میرم ک تخم مرغاشونو جمع کنم یا دنبال چیدن نعنا و سبزی و ...کلا سرگرم اونجا قبلانا اینجوری نبودم همش توخونه بودم و باهاشون بحثم میشد ....

هم برا خودم کارمیکنم و هم برا اونا تایمم میگذره رابطمم بهم نمیخوره

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687