وارد ۷ماه شدیم که با همسرم کاتم
و قهریم هیچ ارتباطیم بینمون نیست هیچی !
دیشب این خواب و دیذم برام عجیبه چون من بهشون فکر نمی کنم ..
خواب دیذم دارم میزم خونه مادر همسرم وقتی مادر همسرمو دیذم از خوشحالی جیغ زدم بعد بغلش کردم پدر همسرم اومد اونم بغلم کرد مادر پدر همسرم دراز کشیده بودن داشتن استراحت می کردن بمن گفتن بیا بغلمون (قبلنا هم تو واقعیت پیششون دراز میکشیدم (سنم کم بود مثل دخترشون میدونستم
بعد پدر همسرم موهامو ناز میکرد مادر همسرم میگفت چرا انقد از بین رفتی
هممون کنار هم ذوق داشتم تو خواب
گوشی مادر همسرمو برداشتم داشتم میگشتم تو گوشیش شماره و اسم همسرمو دیذم بعذ گذشت کردم گوشیو خاموش کردم صبحم که پاشدم از خواب وحشتناک دلم برای مادر همسرم تنگ شده ولی برای همسر نه