عصری خواب بودیم یهو بابام اومد محکم درو باز کرد ازته گلوووش داد میزد منم نفهمیدم چجوری از خواب پاشدم😭از فریاداش تپش قلب گرفتممم
میگف تو گه میخوری مراسم پدر من نمیری؟نمیدونی من رو پدرم حساسم؟
حالا پدرش۱۱سال پیش فوت شده
خلاصه دسته جارو برداشت میخاس بزنه به مامانم😭
وای وای داددد میزد یجور وحشتناکی😭
سر شیرینی خوری رو برداشت محکم پرت کرد رو قالیا انچنان صدای بدی داد😭
بعدشم بدنه شیرینی خوریو برداشت اونم محکم زد به سنگ
داشتم روانی میشدممم یکی اون میگف یکی این گفتم الان مادرمو میکشه😭