یه صندلی بغل من خالی بود
مرده اومد کنار من نشست حدود ۲۸اینا داشت
بعد خیلی حرف میزد همش در گوشی میخواست باهام حرف بزنه منم هی سر بالا جواب میدادم ول کن نبود هی دستشو تکیه میداد به صندلی من
استاد از من سوال پرسید گفت اون سوال جزوه رو بخون این ول کن نبود هی میگفت داره درست میخونه درسته استاد
بهد هی دوباره حرف بی ربط درگوشی
بعد دوباره بهم گفت از جزوه ت عکس بگیرم گفتم باشه
داشتیم میرفتیم تو راه رو ول کن نبود بهش گفتم خدانگهدار هی خودشو میچسبوند حرف بزنه دیگخ میخواستم کفشمو بکنم بکوبم تو سرش
بهم گفت بارونه ماشین نداری برسونمت
گفتم نه دارم
خدایی بعضیا چرا اینجورین؟؟؟حال ادمو بهم میزنن
استاد داره درس میده این هی دستشو میذاره رو صندلی من در گوشی هی ۴ بار دوباره ۵ بار با من مبخواد حرف بزنههه اونن سوال های بی ربط