سلام
آسی منشما تعریف کردی یاد خودمو همسرمافتادم تمام پیام ها توخوندم ، رابطه ما هم مثل شما بود قهرای طولانی از سمت همسر و ....
وقتی فهمیدم شوهرم با چه رفتار یا حرفهایی از سمت من بهم میریزه من خودمو تغییر ندادم چون اشتباه نمیدونستم کار هامو اما اول از همه کاری کردمکه دیگه بهانه قهر دستش ندم و من هم روشمو عوض کردم با چیزی که شبیه غر یا نق به نظرمیومد دیگه منظور و هدفمو نمیرسوندم بهش چون با قهر روانم بهم میریخت
من همین رو میدونم که توی یک رابطه فقط یک طرف مقصر نیست و هرچند کم حتی یک درصد طرف مقابل هم میتونه مقصر باشه الانم شما گاهی خودت رو جای همسرت بزار ،یک طرفه به قاضی نرو
یاد بگیر با پنبه سر ببری البته زمان میبره تا بفهمی و یادبگیری اینو ،احساسات نذار بهت غلبه کنه چون توات تصمیم گیریت رو میگیره
طلاق آخرین راهه آخرین راه باید همه ی راه هارو برای ساختن بری بعد هزار راه بعد طلاقه
روشت روعوض کن نه اونجور که شوهرت میخاد نه اونجور که درسته ، ایراد بگیر اما نه با نق و گریهو اعصاب خوردی
اون شب توی پارک باید به حرفش گوش می کردی و جاتو عوض میکردی چه اشکالی داشت مگه ، میخاستین باهم حرف بزنین دوست نداشته صداتون روبشنون یه موقع
در مورد دانشگاهتم همون طور که میدونی وگفتن اشتباه کردی ، باید درستوتموم میکردی ، مدرکت رو می گرفتی بعد میذاشتی لب طاقچه واسه روز مبادا نه اینکه چون محل کارت در آینده مخطلته درستم ول کنی بعد اون همه زحمت