اتشنشانی اومد نتونستن
کلی با دخترم گریه گردیم
از به بالش از صبح رو دیوار آویزون بود و داشت زجر میکشید
دیگه تو لحظات آخر که نا امید شده بودیم همسرماومد
یه میله پلاستیکی خیلی بلند آورد با دریل سرشو سوراخ کرد یه سیم مفتولی کرد داخلش یه حلقه درست کرد......بعد نمیدونم چطوری پرنده رو داخلش انداخت و کشید تو خونه هورا .....
الان بردتش پیش همسایه که بال زخمیشو درمان کنه