پسرم مخملک گرفت کف دستش خشک بشدت پوستش کنده شده کسی بچش اینطوری بوده

الله۷۸۶۰

عضویت: 1400/05/08

تعداد پست: 2692

عکس بذار

خدایا شکرت برای کاهش وزن ۳۰کیلویی و ممنونم ازت که برگشت نداشتم ...خدایا شکرت برای وجود فرزندم...خدایا شکرت برای سلامتیم

1403/02/29

|

01:59

1 نفر لایک کرده اند ...

یلدابودم

عضویت: 1402/09/19

تعداد پست: 682

با اب نمک بشور میره

1403/02/29

|

02:00

1 نفر لایک کرده اند ...

faleeehafez

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/05

تعداد پست: 1946

عکس بذار

پوست دستش کاملا کنده شده دیگ تیک تیک بلند میشه جدا میشه

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود «توکل‌ات به خدا»

1403/02/29

|

02:02

0 نفر لایک کرده اند ...

faleeehafez

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/05

تعداد پست: 1946

با اب نمک بشور میره

چی میشوره. اب نمک بدتر خشک میکنه که

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود «توکل‌ات به خدا»

1403/02/29

|

02:02

0 نفر لایک کرده اند ...

angor

عضویت: 1401/01/30

تعداد پست: 2252

پسر منم مخملک گرفت بعد چند روزش نوک انگشتاش پوسته پوسته میشد پوستش بلند میشد ... طبیعیه . الانم خوب شده کلا

1403/02/29

|

02:03

0 نفر لایک کرده اند ...

faleeehafez

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/05

تعداد پست: 1946

پسر منم مخملک گرفت بعد چند روزش نوک انگشتاش پوسته پوسته میشد پوستش بلند میشد ... طبیعیه . الانم خوب ...

ترخدا راست میگی دارم سکته میکنم من چون پسرم از بچگی اگزمای کف پا داشت میشه نری عکسشو بدم ببین اینطوری بود؟

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود «توکل‌ات به خدا»

1403/02/29

|

02:05

0 نفر لایک کرده اند ...

angor

عضویت: 1401/01/30

تعداد پست: 2252

ترخدا راست میگی دارم سکته میکنم من چون پسرم از بچگی اگزمای کف پا داشت میشه نری عکسشو بدم ببین اینطور ...

بده عزیزم

1403/02/29

|

02:05

0 نفر لایک کرده اند ...

angor

عضویت: 1401/01/30

تعداد پست: 2252

آره اتفاقا منم خیلی نگران بودم .. اما فهنیدم مال مخملکه

1403/02/29

|

02:06

1 نفر لایک کرده اند ...

faleeehafez

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/05

تعداد پست: 1946

پسر منم مخملک گرفت بعد چند روزش نوک انگشتاش پوسته پوسته میشد پوستش بلند میشد ... طبیعیه . الانم خوب ...

ببین ماله پسرم اخه شدید خیلی

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود «توکل‌ات به خدا»

1403/02/29

|

02:08

0 نفر لایک کرده اند ...

faleeehafez

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/05

تعداد پست: 1946

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود «توکل‌ات به خدا»

1403/02/29

|

02:09

0 نفر لایک کرده اند ...

angor

عضویت: 1401/01/30

تعداد پست: 2252

ببین برا پسر من از نوک انگشتاش شروع شد تا وسطای انگشتاش قشنگ پوستش بلند میشد .. یعنی تا نزدیکای کف دست . یادمه کف دستشم به خورده پوسته داشت اما بیستر انگشتاش

1403/02/29

|

02:09

0 نفر لایک کرده اند ...

faleeehafez

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/05

تعداد پست: 1946

ببین برا پسر من از نوک انگشتاش شروع شد تا وسطای انگشتاش قشنگ پوستش بلند میشد .. یعنی تا نزدیکای کف د ...

الهی خیر ببینی دختر ماله اینم اخه اول سر انگشتاش پوسته زد بعد دکتر ک پنی سیلین زد اومد خونه اینطوری شد الان پسرت کاملا خوب شده؟

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود «توکل‌ات به خدا»

1403/02/29

|

02:10

0 نفر لایک کرده اند ...