من دیگه رد دادم زود ازکوره درمیرم تندخو شدم اعصاب هیچی رو ندارم بحثم میشه یاد تموم بدیایی که شوهرم ازدوران عقد تاالان کرده میوفتم اینکه بهم توجه نمیکنه بچه رو نگه نمیداره من برم حموم کارام میمونه بچه یسره تودست و پامه از اونورم میبینم شوهرم کم کاری میکنه نه ازنظر خرجی بهم کمک میکنه نه هیچی نه زناشویی رسما شدم کلفت.یهوعصبی میشم حالت حمله بهم دست میده دلم میخواد بچه هارو بگیرم بزنم خودمو کنترل میکنم اینا افسردگی؟کسی مث من بوده چیکارکنم حالم خوب بشه شوهرم درکم نمیکنه میگخ بسه این اداهاروبزار کنار زنگ میزنم بابات میگم این میخواد ب ما آسیب بزنه