آقایون اگه یه دختر رو نخواید.. یه لحظه بیاید

نه بابا اوایل خیلی دوسم داشت یعنی از ماه دوم ولی ماه اول سرد بود. ماه دوم به بعد از همه چیم خوشش میومد عقایدمون مثل هم بود همیشه میگف تو واقعا ادمی خیلی خوبی خیلی رعایت میکنی مهربونی کلی مشتاق بود میگفت خیلی خوبه مول من فکر میکنی بعد یهو سر یچیز دعوامون شد بعدم رفتم مسافرت کلا هی سردتر شدیم

اتفاقا قرار بود همو ببینیم بعد مسافرت دومین قرارمون بود من گفتم اگر هنوز مریض بودم میگم قبلش که نریم بیرون بعد دقیقا روز قبل قرار از صبح تا شب سین نزد بعد ساعت ۱۲ زد جوابمو داد ۱۲ نیم گفتم شاید نتونم از صبح بیام فرداش سین زد پیام داد من تا ۱۲ منتظر خبرت بودم( درصورتی که من گفتم اگه مشکلی بود میگم و اصلا یک روز کامل سین نزد که من بخوام راجع بهش بگم) بعد همون روز قرار که گفته بود منتظرت بودم دیشب خبرم بدی گفتم چیکار کنیم حالا بجور منت گذاشت حس کردم گفت چون دلم برات تنگ شده جمعه هم قرار نیس ببینمت شب یه سر همو ببینیم بعد هی اف میشد وسط حرفم دید دیگ واقعا ناراحت شدم گفته بودم امروز جفتمون مشکل داریم یه روز بهتر بریم نیم ساعت بعد آن شد نشست توضیح داد کار دارم مامانم اینا هی صدام میزنن وقت ارایشگاه داشتم منم با لحن عادی جمله قبلو تکرار کردم بعد انگار ناراحت شد که تهش شب پیام دادم گفتم ناراحت شدی با لحن عادی حتی شاد بهم گفت نه

اخه صدبار گفتم بدم میاد دیر جواب میدی باز همون کارو کرد بعدم میگه چرا قرار نمیذاری همش من میذارم (اخه اکثرا من ک میذارم میگه اونروز کار دارم منم بدم میاد هر دفعه تکرار شه این چیزا)

قبلا دلم نمیومد، بعد انجام دادم سرد شد کلا از هرجاش بگیری یه جا دیگش در میره. مرسی بابت راهنماییات عزیزم🤍