حسودی میکنه به همه چیم کار داره لنتی داشتیم شام میخوردیم بحث بینی افتاد گفتم دوسدارم بینی مو عمل کنم
بردار شوهرم برگشت گفت بینی تو خیلی قشنگیه خیلیم بهت میاد شوهرم بنظرم بدش اومد مژه گذاشته بودم قبلش هیچ نگفته بود چون هزار بار مژه گذاشتم امشب برگشت گفت برو درشون بیار حق نداری بزاری آخه یه آدم چقد میتونه بد باشه دلم به همون مژه گذاشتن خوش بود لنتی اینم ازم گرفت😭 چیکار کنم واقعاً خستم از این زندگی شاید یه ماهی هست رابطه کلا 4یا پنج بار رابطه داشتیم من خیلی خیلی سرد شدم شوهرم میگه میام پیشت انگار حسی نداری براهمین نمیام کلا دیگه خستم نه بچه ای دارم که سرگرم شم 4سال عروسی کردم شوهرم مشکل حرکت اسپرم داره نه میزاره جایی برم فامیلامن اینجان هیچ جا نمیزاره برم فقط تو خونه ام کسی ام میاد خونمون فقط بلده بگه شالتو درست کن ال کن با کن فلان کن دیگه از این زندگی تکراری خستم همش باید بشورم تمیز کنم و آشپزی کنم هیچ تفریحی ندارم😭😭😭تازه 21سالمه خدا دلم مرگ میخواد راحت شم
