امشب رفتم مهمونی چون شوهرمو دعوت نکرده بودن نگفتم بهش البته ما عقدیم شوهرم اومد خونمون بدون اینکه بگه
بعد زنگ زد کجایی من گفتم تو کجایی گفت دم درتون بعد بهش گفتم. گفت میخوام بیام ببینمت
هیچی تو ماشین باهام دعوایع عجیبی راه انداخته دیگه نمیخوام ببینمت چرا به من نگفتی مگه من شوهرت نیستم چزا تنهایی رفتی. البته مامانم بود همراهم
الانم رفتع جوابمو نمیده اعصابم خورده چیکار کنم؟
بهش نگفتم چون میدونستم غور میزنه. از طرفیم تقصیر مامانمه گفت نگو