دیشب خیلی مضطرب بودم برای گزینش آموزش و پرورش اومدم اینجا یه عده خیلی محبت داشتن صحبت کردن حالم خوب شد امروز با دلشوره رفتم کلا سه ساعت خوابیده بودم، اول که رفتم ی خانومه منو کشید کنار گفت خانوم چرا ریشه موهات بیرونه بکش جلو ببینم، خب چادرم کش نداشت و مقنعه رو میکشید عقب، بعد اون رفتم گزینش، خانومه مسئول گزینش خیلی عبوس بود ازینا که عینک میذاره نوک دماغش وازون بالا نگات میکنه، چادرش رو چشاشه،بعد هی میخواست گیجت کنه و بهت استرس بده، ازونجا رفتم معاینات پزشکی و تحویل مدارک، اصلا اصلا کارخودشونو ب درستی انجام نمیدن و از ما بیچاره ها طلبکارن و میخوان داد بزنن سرت، حالم خیلی گرفته شد علاوه براینکه صبح تاالان رو پا بودم و خسته شدم ازین طرف واقعا روحیه ادمو تضعیف میکننن و توام هیچی نمیتونی بگی چون کارت بند اوناست و بهت زور میگن، فقط دعا میکنم یجایی جواب این نامردی و پست بودنشونو بدن که مطمئنم میدن و اما این اولین و اخرین باریه که ازمون اموزگاری میدم... خلاصه دلم گرفته بود و دلم خواست باهاتون حرف بزنم..
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
واسه برگشتن عشقم و رسیدنمون بهم دعا می کنی خیلیییی اعتقاد دارم به دعاهاتون.لایک کنید یا بهم بگید منم حمد میخونم براتون😍🫂🥺1۴۰۲.۱۲.۲۶ ۷ خرداد روزی بود که تاریخ خیانتشو فهمیدم حتی روزی که منو به اجبار راضی کرد همو ببینیم اون تایم با یکی دیگه بوده روزی که تو پارک... نشستیم ازم قول گرفت تنهاش نذارم دیگه حرفی از تموم شدن نزنم با یکی دیگه بوده.تمام روزایی که من به این فکر میکردم اشتباهمو چجوری جبران کنم اون با یکی دیگه بوده💔🙂معلومه که سرگرم بوده دلتنگ نمیشه که برگرده
نمیدونم چون بچه دارم متغییر ولی کل زندگیم مختل شده بود و دیگه حاضرنیستم ازمون بدم چون دومین باره سبزمیشم و دیگه نمیکشم درثانی هزینه هاشم زیاده 2تومن شده