حالم بده
بعد یه عمر تنهایی و بی کسی سال گذشته با یکی آشنا شدم.
یه آدمی که شبیهش دیگه پیدا نمیشه از لحاظ ظاهر و اخلاق.
عین قرص قمر... عین شاخ شمشاد...
از اخلاق و شخصیتش هم چی بگم که قابل وصف نیست.
در کنار اینا شغل خیلی خوبی هم داشت و یه خونه تازه ساز و ماشین و خانواده خوب.
این آدم از من خوشش اومد اما من... من خر احمق اونقدر بی تجربه بودم که کاری کردم ازم متنفر شد و رفت.
وای که داغش به دلم موند.
وای که حسرتش به قلبم موندگار شد.
اون با هرکی ازدواج کنه خوشبختترینش میکنه.
اون عین قرص قمر بود.
حسرتش آتیشم میزنه.
چیکار کنم آخه. خدا رو به کی قسم بدم برش گردونه؟ 😔😭