این مرد برای جلب توجهم شب و روز نداشت تا بله بگیره و رضایت خونوادمو جلب کنه هزار مصیبت کشید ۴سال ب هر دری زد ولی الان ک ازدواج کردیم پاش از لای در رد شده ی رویی باز کرده ها انگار همون نبود
نمیگم بده خیلی خوبه بیشتر اوقات ولی وقتی میفته دنده لجش دیگه هیچکس جلودارش نیس منم بخاطر زحمتاش و حفظ حرمتای زندگیمون کوتاه میومدم ولی امروز تصمیم گرفتم برگردم ب خود قبلیم انقدر سرد و بی خیال میشم و میدوونمش بفهمه کی ب کیه
چخبره این مردا مثل ادم نمیتونن زندگی کنن باید حتما عذاب بکشن ک قدر بدونن حالا ها بیا مهربون باش خوب باش رعایت کن فک میکنن خبریه