2752
2734

ی خانمی که آرایشگری هستند از صبح پیشش وقت گرفتم و گفت ساعت ۳ بیا 

و بعد ظهر تماس گرفت ما جایی هستیم و من گفتم باشه عزیزم  خودتو اذیت نکن اصلا من امروز تعطیلم (خواستم خاطر جمعش کنم که عجله نکنه) بعد ی ساعت قبل تماس میگیره ما فلان جاریم میای دنبالمون 

گفتم اکی 

بعد بهش پیامک‌دادم ی ربع به چهار باشید پایین چون اون نقطه شلوغه و ممکنه جا پارک پیدا نکنم 

بعد پیام داد نه پنج دقیقه به چهار باش پایین اون مکان 

خیلی ناراحت شدم ولی بهش گفتم انشالله ی فرصت دیگه میام 

بعد پیام داد بعنی نمیای منم گفتم نه 

یعنی چی؟ حالا من لطف دارم میام دنبالتون دیگه تو به اسنپم نمیتونی اینجور بگی تا برسه مشتری خودت 



شما باشی چه برخوردی میکردید؟ آیا باز میری اونجا؟ 

خیلی بهم ریختم

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731

حالا ۱۰ دقیقه با پنج دقیقه چه فرقی داره

تاریخ نشون داد اینو                                                                                                                                     (((نفرین مادران جگر سوخته و داغ فرزند دیده گیراست)))                               👌🏻۱۴۰۳/۰۲/۳۱👌🏻

اصلا نبايد میرفتی یا حتی می‌گفتی من میام دنبالتون 

مگه اسنپی شما؟

روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیده‌ای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بی‌عیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷
اصلا نبايد میرفتی یا حتی می‌گفتی من میام دنبالتون  مگه اسنپی شما؟

مسیرم میتونست باشه . گفت ماشین داری میای منم گفتم آره 

دیگه این ساعت نیا و اون ساعت بیا و یک‌کله حرف خودش بشه که نمیشه؟

خب میدونی من پیشش عادت کردم نخواستم جای دیگه برم . اینم‌ فهمیده اینو 

فکر نمی کنی ایشون بودن که باید برای مشتری دائمی خودشون که از قبل هم هماهنگ کردن احترام قائل بشن که حداقل به موقع بیان؟

راستش من در این مواقع حتما قید این آدم رو می زنم و دیگه پیشش نمی رم. 

یکی از سالن های نسبتا معروف غرب تهران برای رنگ مو وقت گرفتم و دو بار هم چک کردم و از سر کار به سختی برنامه م رو هماهنگ کردم و رفتم. وقتی رسیدم منشی خیلی بی خیال گفت که برید فردا بیایید. امروز دیگه نمی رسن. گفتم بیخود کرده اونی که نمی رسه به من وقت داده و بیخود کرده اونی که وقتی مجدد باهاش چک کردم تاییدیه داده. مستقیم به مدیر سالن با عصبانیت از هر دو تاشون شکایت کردم. متوجه شدم که رنگ کار می خواسته با دوستاش ( پرسنل همون سالن که اونها از قبل باهم هماهنگ کرده بودن و این خانم لحظه آخر می خواست کار منو کنسل کنه) برن بیرون. مدیر سالن ازش خواست که یا کار منو همون موقع که وقت داده انجام بده یا دیگه حق نداره توی سالن کار کنه.

راستش اصلا تحمل این رفتار ها رو ندارم. مفت که کار انجام نمی ده کلی پول می گیره. پس باید مشتری مداری کنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687