2752
2734
عنوان

اگه ازدواجتون سنتی بوده بیاین

138 بازدید | 12 پست

آقا چند وقت بعد بهتون ابراز علاقه کرد؟

اینکه سریع بعد سه هفته ابراز علاقه کرده و الان بعد یکماه میگه عاشق شده عادیه؟آخه مگه میشه به این سرعت🫣

ما الان تو دوران آشنایی هستیم میترسم با این کاراش وابستگی ایجاد بشه🥲

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، 

 خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، 

 خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

2731

بعد از چند جلسه خاستگاری گفت از شخصیتت خوشم اومده و حدودا بعد یه ماه هم ابراز علاقه 

البته ما شرایطمون فرق داشت جفتمون سنمون کم بود و من اولین دختر زندگی همسرم بودم طبیعیتا جفتمون ساده تر بودیم

کاووش در منطقه ناشناخته ذهن🧠❤️( دانشجو روانشناسی)          متاهله عاشق😃🤍     این کاربری قبلا دست یکی دیگه بوده و ماله من نیست تاپیک هایی که هست هم ماله اونه بجز دوسه تای آخری✋🏻

هردو به اینکه از هم خوشمون اومده اعتراف کردیم چون اگر خوشمون نمیومد که اصلا رابطه رو ادامه نمی‌دادیم

اما اون خوش اومدن و به دل نشستنه تو نامزدی کم کم تبدیل شد به دوست داشتن و وابستگی ...

و دیگه تو دوره عقد میتونم بگم واقعا هر دو عاشق بودیم

که جهان رنج بزرگیست نگارا تو بخند
من که برادرشوهرم آمارشو بعد ازدواج بهم داد که عکس منو گذاشته بوده روی صفحه زمینه ی کامپیوترش هی نگاش ...

وایییی ننههههه😫😂🥺🥰ذوققققق بیا تعریفففف کننن چطور عشقشو اعتراف کرد اشنا بود یا غریبه حس خوبی ازت گرفتن

امضام خونده بشه🤌برای حاجت رواییتون عزیزان دلم خودم یه حاجت خیلی سختی داشتم به لطف خدا امام حسین و شهید نوید صفری حاجت روا شدم اینطوریه ک زیارت عاشورا رو به مدت40روز میخونی تقدیم میکنی به روح پاک شهید نوید صفری ک امام حسین رو واسطه ی حاجتتون قرار بدن و ایشون قسم خوردن ک یا حاجتتون رو میدن یا توی اون دنیا هواتونو دارن🙂اگه امضامو خوندی حتما بهم بگو و برای سلامتی و خوشبختی منم دعا کن اسمم بگین کاترین 🙂❤

حنابندون دختر یکی از فامیلامون بود خونه ی خانواده ی عروس بودیم حاظر میشدیم بریم تالار،توی اتاق چندتا دختر بودیم همه رو نمیشناختم فامیل دور بودن، یکی داشت موهامو اتو میکشید،خواهرشوهرم به داداشش پیام داده بدو بیا برات دختر پیدا کردم،  اونم اومده قایمکی از پشت در نگام کرده پسندیده.  توی تالار هم بامن عکس دسته جمعی انداختن منم متعجب بودم که چرا انقدر منو تحویل گرفتن نمیشناختمشون.  خلاصه همون عکسو برداشته کات کرده منو جدا کرده گذاشته صفحه زمینه کامپیوترش، فردا شبش تو عروسی هم باباش با بابام صحبت کرده قرارخواستگاری گذاشته😅 

✍🏻هرچی که بوده و هست با یک رویا شروع شده💜
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز