ما با فاصله و دوری ولی خیلی رو اعصابه با تلفن نیش خودشو میزنه
دیروز شوهرم از روی ذوق و سادگی زنگ زد بهش گفت سونو دادیم و بچه ام شکل خودمه فرم سرش و دماغش فلانه فوری شوهرم رو تو ذهنی زد که اگه سرش کوچیکتر بود بهتر بود خیلی دلم برای سادگی شوهرم سوخت بهش گفتم مامانت برای ما خوشحال نمیشه دیگه هیچوقت خوشحالیت رو نخواه که با اون شریک شی الهی بمیرم برای معصومیت شوهرم خیال میکنه مامانش برای این و بچه اش ذوق داره
این زن فقط حسادت و کنایه و عقده یاد گرفته سپردمش به خدا