اولش که به دنیا اومد مامانش نخواستتش تا هشت روزش شد و مریض شده بود
مریض که شد محبت مادریش گل کرد و براش مادری کرد هرچند ما پای بزه رو میبستیم تا بذاره بچش شیر بخوره حتی با کله بچشو میزد تو دیوار😭😭😭
بمیرم برا بزغاله مظلومم الان مث مرده ها افتاده و داره مظلومانه جون میده و چشاش بستست
آخه الان که مامانش دیگه دوسش داره چرا داره میمیره؟؟؟؟
یاد زندگی خودم افتادم اولاش کیسه بکس مامانم بودم تا عصبی بود سر من خالی میکرد
بعد که بیمار و افسرده شدم داره تو محبت غرقم میکنه اما نمی خوام میخوام بمیرم خستم دارم جون میدم
اگه روحمم بکشه بدنم نمیکشه و همش دکتر و دارو
یعنی بزغالمم مث من دلش مرگ میخواد؟؟؟؟
چرا بعضی مادرا نوش دارو بعد مرگ سهراب میکنن؟