شوهرش راجب یه وسیله از یکی فروشنده ها خانم بوده سوال میپرسیده و... خانمش از دور میبینه شوهرش با این فروشنده خانم داره حرف میزنه شدیدا عصبانی میشه و میره یجا دیگه ک نبینه یوقت بدتر بشه حالش؛ بعد شوهرش میاد پیشش و میبینه خانمش ناراحت و عصبانی هست میپرسه چیشده خانمش میگه خوب سرگرم بودی و... شوهرش متوجه میشه ک قضیه چیه و داد و بیداد میکنه و عصبانی میشه و دعوا و... که من کاری نکردم و فقط چندتا سوال پرسیدم و.. خانمش میگه فروشندهه داشت یجوری بهت نگاه میکرد و از پشت سر هم بهت نگاه کرد و... بعد قضیه تموم میشه و میرن خونه و خلاصه شوهر دوستم میره تو فکر که آره این فروشنده از من خوشش اومده و چیز خوبیم بود برم سراغش (با اینکه قبل بحث با خانمش اصلا تو این فکرا نبوده و اصلا متوجه نبوده ک اون فروشنده خانم جذبش شده....) میره سراغش و باهم دوست میشن ......
بده نه برای این چیزی که گفتیا برای این که چه فایده؟؟
مردی که بخواد بره میره چرا خودت رو اذیت کنی بعدم به فرض نره به اون که نمیگن وفادار میگن شناگری که آب فعلاً ندیده وگرنه به وقتش بذاریش خوب بلده شنا کنه.
فقط 19 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
🤍برای با تو بودن هزاران سال هم کم است،زودگذر است،چه رسد به این عمر فانی ما،کاش خدا بیاید و وعده ی جهان دیگری را بدهد که زمان در آن معنایی نداشته باشد و بتوان دوباره در کنار تو،دم به دم با تو رسمِ عاشقی آموخت....🤍//از تماااام شیرین زبونیا،اولین قدمی که بر می داره،حسِ خوب اولین بار که بابا و مامان می گه،اولین باری که دندون در میاره،اولین باری که میره مدرسه و چشم می دوزی به پشت سرش و فقط نگاهش می کنی می گذرم و می گم حسِ خوب پدر و مادر شدن وقتیه که پسر یا دخترت بدونه که می تونه راجع به همه چیز باهات حرف بزنه،بدون ترس،بدون دلهره،بدون خجالت و بدون نگرانی........................ //// ❤ این روزا بهتر از هر موقعی معنی انتظار و دل گرمی رو می فهمم....نه ماه،ثانیه به ثانیه انتظار کشیدن و دل گرم بودن به خدایی که همیشه بوده و هست و خواهد بود....خدایا من منتظرم،منتظرم و دلم گرمه به تو،به این که حواست هست به این بنده ای که چشم دوخته به عظمت و بزرگیت....تمام ترسا،تمام استرسا،دلهره ها همه و همه رو سپردم به تو،مثل بچه ای که دلش گرمه به مادرش منم دلم گرمه بهت❤