بعضی وقت ها ادم دلش میخواهد کسی برای او باشد. من همیشه مخالف میم مالکیت بودم ولی حالا دلم کسی را میخواهد که با میم مالکیت صدایش کنم و حتی ... حتی با میم مالکیت صدایم کند.
عجیب نیست ؟ برای همین است که میگویم آدمیزاد فرزند تغییر است، روزی از چیزی تنفر داشتم که حالا نیازش دارم. نیاز دارم به کسی، به چیزی، به واقعهای، به اتفاقی که دست بیاندازم گِل یقهاش و خودم را بالا بکشم. هرچند که میدانم اول و آخر باید یقه خودم را بگیرم و زانوی خودم را پله کنم برای بالا آمدن اما دل است دیگر، نفهمِ احمق دلش میخواهد انتظار بکشد، شاید امیدش در انتظار است و اگر انتظارش را بگیریم از دست برود ... از دست بروم